بریم به پارت بعد
هممون کنار تهت رون نشسته بودیم و هر کدوم له جایی خیره شده بودیم که یهو دیدیم رون آروم آروم داره چششو باز میکنه. با صدایی گرفته میگفت : من کجام. من کجام. هرمیون: آروم باش رون تو الان تو درمانگاهی . هری بلند شدو آروم رفت بالا سره رون و گفت : بهتری!!؟؟ تا رون صدای هری رو شنبد با شدت از جاش بلند شد و قیافه عصبانی به خودش گرفت تا داشت بلند میشد که بره سمت هری جینی رفت جلو هری وایسادو گفت: باهاش کاری نداشته باش!!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
19 لایک
عالیییییییییییی😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍ادامش توروخدا زود بزار
😂😂
اوکی
اواین کامنت و لایک
بالاخره زن و شوهر باید هوا همو داشته باشن
و اینکه دیگه حق ندازی از کسی دیگه داستان بنویسی فقط منم
بالاخره منم غیرت دارم
خب عشقم تو خودتو کاترین فرض کن تا این داستان من تموم شه بعد از تو داستان مینویسم❤😘
ولی یک سوال کاترین کیه 🤨😠
شخصیت خیالی😂😂
باشه حواسم بهت هست
ببیم من که برادرشمو ول کرده رفته دارع طرفداری زنمو میکنه😂😂😂
سلام اسکارلت جونم خوبی
اره دیگه خود هری رفت من کاری نکردم
ممنونم عشقم
😂😂😂😂😂😂