
بریم به پارت بعد
هممون کنار تهت رون نشسته بودیم و هر کدوم له جایی خیره شده بودیم که یهو دیدیم رون آروم آروم داره چششو باز میکنه. با صدایی گرفته میگفت : من کجام. من کجام. هرمیون: آروم باش رون تو الان تو درمانگاهی . هری بلند شدو آروم رفت بالا سره رون و گفت : بهتری!!؟؟ تا رون صدای هری رو شنبد با شدت از جاش بلند شد و قیافه عصبانی به خودش گرفت تا داشت بلند میشد که بره سمت هری جینی رفت جلو هری وایسادو گفت: باهاش کاری نداشته باش!!
رون خیلی تعجب کرده بود که چرا جینی داره طرف هری رو میگیره. رون : جینی بیا کنار تو خودتو قاطی این ماجرا نکن . جینی هم همونجا وایسادو از جاش تکون نخورد. رون : بهت میگم بیا کنار😠عه نمیای کنار........ باش......دیگه نه من خواهری به اسم جینی دارم نه تو برادری به اسم رون. هرمیون سعی کرد دست رونو بگیره و از اونجا ببرتش که محکم دستشو از دست هرمیون کشید بیرون و گفت : هی آقای پاتر....... دوستی ما دیگه تموم شده!!!! و رفت. هرمیون هم دنبالش رفت.
دو هفته گذشت و رون بالاهره از هره شیطون اومد پایینو دوباره با هری دوست شد. چند شبی گذشت. دست دراکو دیگه کاملا خوب شده بود و باندش رو باز کرده بود. منو دراکو داشتیم دست در دست هم از سرسرا برمیگشتیم که بریم تو اتاق بخوابیم. تو راهرو یه سوالی ذهنمو مشغول کرد. وایسادم و دراکو هم کشیدم که وایسه. من: دراکو . دراکو : جانم❤ . من ( با بغض ) : تو منو ترک میکنی ؟؟ دراکو : ......... این چه حرفیه داری میزنی!!! به نظرت من میتونم حتی یه نصف روز بدون تو دووم بیارم!!؟؟ دیگه نبینم از این حرفا بزنیا. بعد منو بغل کرد و منم تو بغلش آروم گریه کردم.
دراکو: هی هی ....... تو داری گریه میکنی!!؟؟ ببینمت. و بعد از بازوهام گرفت و چش تو چش هم شدیم. با یکی از دستاش اشکای منو پاک کردو گفت: دیگه نبینم عشقم گریه کنه ... خب!! . من : ...... دراکو : خب؟؟؟ من : باشه😃 و بعد رفتیم تو اتاق و لباسامونو عوض کردیم و خوابیدیم.
نمیدونم چرا یه یه هفتس رفتم تو فاز غم.. میخوام از پارت بعد یکم داستانو غمگین کنم😃 برو بعد👉👉
و بعدی👉👉👉چالش داریم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییییییییی😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍ادامش توروخدا زود بزار
😂😂
اوکی
اواین کامنت و لایک
بالاخره زن و شوهر باید هوا همو داشته باشن
و اینکه دیگه حق ندازی از کسی دیگه داستان بنویسی فقط منم
بالاخره منم غیرت دارم
خب عشقم تو خودتو کاترین فرض کن تا این داستان من تموم شه بعد از تو داستان مینویسم❤😘
ولی یک سوال کاترین کیه 🤨😠
شخصیت خیالی😂😂
باشه حواسم بهت هست
ببیم من که برادرشمو ول کرده رفته دارع طرفداری زنمو میکنه😂😂😂
سلام اسکارلت جونم خوبی
اره دیگه خود هری رفت من کاری نکردم
ممنونم عشقم
😂😂😂😂😂😂