[لباسی ک ا/ت پوشید]یه کتاب از کتابخرنه برداشتم و رفتم سمت آشپزخونه.چون صدای شکمم کل عمارت رو گرفته بود.رفتم توی آشپزخونه ک دیدم تیکه ی آخر پنکیک رو داخل بشقاب گذاشت و هل داد سمت جایی ک من میشینم.رفتم نشستم روی صندلیم و گفتم:سس کاکائو میخوام.+از توی یخچال بردار.-بش.از پشت صندلیم بلند شدم و از توی یخچال سس کاکائو رو بیرون کشیدم بعد یکم فکر کردم گفتم این سس کاکائو خیلی سرده.پس بهتره گرمش کنم.رفتم یه شیر جوش کوچیک از توی کابینت برداشتم و گذاشتم روی گاز و یکم از سس کاکائو داخل شیر جوش ریختم و گاز رو روشن کردم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
عالی بود❤
لطفا پارت بعدی ممنون
هنوز منتظر پارت پنجم اجی...:/
پارت بعد
عالییی
اههه اجی برگشتی؟
دلم برات تنگ شد:)
خوبی:)
های ویکتور
آره اومدم
منم دلم برات تنگ شده بود
یکم سرم خیلی شلوغ بود بخاطر همین نتونستم یه چند وقتی بیام توی تستچی
آخه از یه طرف زن عموم ک بارداره داره میاد بندر عباس ک زایمان کنه
از یه طرف هم زن بابام بارداره
از یه طرف دیگه هم رفیقام ولم نمیکنن
هر روز میگن بربم اینجا بریم اونجا
از یه طرف دیگه هم....هوفف بزا نفس بگیرمممم😂
از یه طرف دیگه هم امسال سال آخر ابتدایی ام مجبورم بیشتر از پارسال بخونم ک برای دبیرستان توی نمونه دولتی قبول بشم...
سلام اجی:)
اهاا...خوب هر وقت تونسی بیا:)