سلام سلام دوست جونا اینم پارت بعدی تقدیم به شما
از زبان مرینت : از تو ب.غ.ل هم در اومدیم یکم حرف زدیم که برای گوشیم پیام اومد شماره ناشناس بود گفته بود که ساعت ۶ عصر تنها برم جای مجسمه آزادی کارم داره پیام رو به آدرین هم نشون دادم و گفت من میگم تو برو منم از دور حواسم بهت هست اگه اتفاقی افتاد بیام کمک گفتم باشه موافقم و اگه دستم بردم بالا یعنی بیا جای من اوکی گفت اکی و رفتم و حاضر شدم آدرینم من رو رسون و خودش یه جا مخفی شد منم رفتم نشستم جای اون نیمکتی که اون گفته بود و دیدم اومد دید اون ....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عـــــــــالیییی خیــلی خووبب
عالی بود داداشی 😗🍃🌼
ببخشید من جدیدا تکالیفم خیلی زیاد شده و اصلا وقت ندارم به تستچی سر بزنم و امتحاناتم شروع شده همین امروز دبیر ادبیاتم آزمون گرفت گفت فردا هم آزمون دارین 😢💔
قربونت خواهر جونی 😘😘 درسته برای همه کار پیش میاد ... خلاصه بگم که خیلی دلم برات تنگ شده بود
منم دلم برات یه زره شده بود 😘🍁🎃
من عاشق داستانتم من هروز داستان تو و یه دوست دیگمو هر ساعت هر دقیقه نگاه میکنم که ایا اومد یانه
ممنون دوست چون نگران نباش پارت بعد امروز میرسه 😊😉
ممنونم
عالی
ممنون
عالییییییییی بود بعدی رو لطفا زود بده
حتما پارت بعد فردا میرسه
مرسیییییییییییییییی