
😉😉😉😉😉
سلام ممنون که تست من رو میخوانید 😉 بریم سراغ داستان
چشم های قرمز موهای بنفش اما چرا چشم هاش هم بنفش شد. 🧛♀️:من کامیشیرو ریزه هستم اومدم دنبال برادرم راستش از خونه زده بیرون منم با چی پی اس ردشو تا اینجا زدم. شماره ی اتاق لطفا. کای:بله؟ به هر کسی نمیتونیم شماره ی اتاق فلان کس رو بدیم. ریزه:بله. میگم خواهرش هستم. کای:شناسنامه ریزه:بیا📓 کای: ممنون اما بهتره اول با خودشون هم حرف بزنم
اما خب چون خواهرش هستین بفرمایید. کارت اتاق. ریزه :ممنونم. کای :خواهش می کنم. ریزه:بدو بدو رفتم تا شو رو بردارم ببرم خونه. پسره ی احمق دیگه اینجا قائم میشه. شوووووووووووووووووووووووووو بیا بیرون. مامان از دستت خسته شده منم همین طور ناسلامتی دیگه زیادی بزرگ شدی (فکنم منظورم رو فهمیدید😅😅😅) شو:خب حالا مادر بزرگ ریزه :چه زری زدییی میکشمت🗡️🗡️🗡️
کای :خانم ریزه و آقای شو به قول معروف اینجا رو گذاشتین رو سرتون بسه دیگه. مثل دوتا آدم عاقل بشینید حرف بزنید. انقدر سر و صدا هم نداره 😡😡😡 من:کای عصبی بود قشنگ هم معلوم بود.
پیام بازرگانی.................................
منم گفتم :درسته آقای شو بیا بیرون. همه برای چای خودن بریم دفتر من و مهمون من. می توهم بیا. یکم استرس داشتم 🤧🥵🥴🤒
در دفتر من:ریزه (😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡😤😤😤😤🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️) شو:🥵🥵🥵🥵🥵🥵🥵🥵🥵🥵😤) من:😐😑😐😑😐😑😐کای:😤😤😤😒🤔) می:🤨؟؟؟) می: مشکل چیه؟ چرا من اینجام؟ فضیه رو توضیح بدید🤨🤔😶 من :کای رمز هارو بهش یاد دادی کای: آره. من:د. خ. ب. کامیشیرو. ش. و. ر می برام نوشتش من:درسته
نوشته ی می :دعوای خانوادگی بین کامیشیرو ریزه و شو ریزه:شو برمیگردی خونه یا نه؟ شو: نمیدونم ریزه :چاقو ی رو میز رو برمیداره و حمله میکنه
آنچه خواهید دید:ریزه :هااااااااااااااا شو:باشه باشه میام میام. (دعوا با ریزه 2حالت داره یا منطقی هست یا انقدر تهدیدت میکه تا بفهمی لازم باشه تهدید هم انجام میده😱😱😱)
خسته نباشید و فعلا👋🏻👋🏻👋🏻😁😁😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی عالی بود آفرین
😊🖤
ممنون
کم نوشتی بیشتر بنویس الان من تا قسمت بعد بیاد چه خاکی توی سرم بریزم 😭😭😭😭
آروم باشید، ممکن هست بعدی رو دیرتر بزارم