نگاهی به صورت عرق کرده و عصبیش کردم..
نگاهشو ازم برگردونده بود و انگار نفس کم اورده بود...
بغضمو تو گلوم خفه کردم و روی زمین نشستم... تکه های شیشه رو یکی یکی توی دستم میزاشتم و مراقب بودم تا زخمی نشم!:)
نگاهشو به سمتم داد و دستش رو توی موهاش فرو برد!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
84 لایک
میشه از ته بزاریییی🥺❤
راستی اجی میشی؟
میشه بیشترش کنی؟ :)
لطفااااااا:))))
خوبه پایان غمگین از این بهتر نمیشد😐❤️
ادامه بده
قشنگ و غمگین بود ولی کاش بیشتر بود
🙂🌸
بابا عالی بود عالی لطفاً بازم بزار فقط یکم بیشترش کن 😃💜
میسیـ فـداتـ شمـ🍓💜
💜❤️
حیف کاشکی میشد ادامه بدی ولی قشنگ بود 🤌🏼🙃✨💜🤝
♡♡♡♡
ادمین چرا با احساسات ما بازی میکنی ادامههه بده خوببببببببببببببببببب
😹😹
تکـ پـارتیـ بـود بـمولا•-•
ویییییی خیلی قشنگ بود ولی لطفا ادامه بده من نمیدونم جرا عاشق دعوا های ا/ت و پسرا هستمم 😂
میشیییی♡نمی شه تک پارتی بود•-•
اخرش همین بود غمگین میدوستم•-•
باشه🥺🙂
از بس که حسودیییی😂😂