های گایز نانام اولین رمانمه ، من کلی رمان خوندم با همشون فرق میکنه ، ژانرش تخیلی ماجراجویی عاشقانه اس
قالب داستان اینکه تو یه شب ماه گرفتگی یه خون آشام صاحب سه تا دختر سه قلو با نشان ماه سرخ میشه که قدرت فوق العاده ای دارند اینا زندگی عادی و بین مردم لذت میبرند که یک شب مادرشون گردنبندی قدرتمند به هرسه تا میده ، راهی برای ورود به دنیای دیگه
نانا ،۲۷ ساله از بهترین جراحان قلب در سراسر جهانه ، هدفش ینی آینده کاریش براش در اولویته ولی لامصب خعلی شیطون و پر انرژیه یکمی بچه طور و خلم میزنه هرکی باهاش بره بیرون آبروشرف براش نمیمونه انقد که این بشر مسخره بازی درمیاره ، از ایناییه که پیش همه میگه من بدبخت سینگل به گور هیچکی نگام نمیکنه بعد از اونور یکی نگاش کنه جوری میزنه دیگه طرف نتونه بچه دار شه (اجازتون رو رفتم گرفتم میتونید منحرف شید فرزندانم) ینی تضمین جانی مالی ناموسی پخ پخ کنار ایشون خعلی هم تو رابطه خچالتیه اعتماد نمکنه ، زیادی هم میحرفه بین خودمون بمونه *نانا: نویسنده عزیزم؟ نویس:بنال تمیزم نانا:من به این معصومی پاکی ساکتی گشنگی تشنگی بی خونی تو آدمی دیگه خون داری نه؟ نویس:غلط کردم تو خوبی نانا:بگو نویسنده خر ناناس نویس:دس بچه گوشی میدن همین میشه نانا:خب اول میری از پنجره بیرون داد میزنی خر منی بعد هم سه تا عر میزنی نویس:خداوندا به کدامین گناه...
ویفر ۲۷ ساله فوتبالیستن ایشون فوووق خشک و جدی ولی قلب میربوووون یجوری انگار داداش و پشت پناه دوتا خواهراشه بچه بازی هم داره ولی خیلی پنهانی خعلی عاقل و بالغ و کامل و انسان و ... هستش اصلا خجالتی نیست ایشون با لبخند ملیح طرف و میشوره میسابه میچلونه پهن میکنه پسرا هم کلا ازش میترسم جرات ندرن بیان طرف این آجی ما *ویفر:هوی نویسنده کم زر بزن تا صافت نکردم نویس:ما که رفیقیم ویفر:کور خوندی فک کنی یه درصد تو احمق و به رفیقیم بپزیرم خواب دیدی خیره حالا هم جلو چشام نوباش نویس:چشم چشم بابا غلط کردم تو خوبی
ماری ۲۷ ساله بازیگره کلا این بچم خعلی معصوم و پاک و سالمه بعد مطیعم هس هرچی هرکی میگه اینم میگه چشم انجام میده فداکار و بخشنده اس دخدرم بعد مسئولیت پذیره برای خواهراش یه پا مامان و مراقب و پرستاره خواهراش همینش کردتش سوگلی مامان *ماری:نویسنده بیا یه نسکافه بزن جون بگیری نویس:عشق منی تووووو
مامانشون نمونه کامل مامانای ایرانیه دیگه همه آشناییت کامل دارید *اوما:میری داستانت و مینویسی یا همین مایتابه کافیته؟ نویس:بخدا من کار اشتباهی نکردم شما به این گلی خانمی با شخصیتی
خب خب خب مقابل نانا گابلینه (تهیونگم) مقابل ویفر ایموگی (فیلیکسم) مقابل ماری گرگینه (جونگ کوکم)
از دید نانا : کل وجودم میدرده لعنتی ۷ ساعته سر یه عمل پخش زنده ام خوب شدش تو یه موقعیت مناسب به بهانه کار حرفه ای کردمشون بیرون دوبینم بستم یکم خون خوردما اگرنه الان باید میرفتم تو دستشویی کمین میکردم جررر تو همین فکرا بودم رزیدنتا اومدن پسره:استاد فوق العاده بود همه حال کردن دختره:حرفه ای و دقیق بهم یه لیوان بزرگ آب پرتغال دادن یه نگا به موقعیت خودم یه نگا به موقعیت فوق عاشقانه اونا کردم از پشتشون گذشتم نزدیک در بودم که با یه حرکت حرفه ای از رزیدنت ارشد با لباس سفید پزشکی به کدو نارنجی تبدیل شدن سریع زدم بیرون درو قفل کردم نانا:واااااای مرسی اومدین دمتون گرم لازم داشتم آخیییش دفعه بعدم عینهو کدو و نارنگی بیایین اینجا با اره برقی نصفتون میکنم رفتم پرسه زدن تو بیمارستان که کلا حواسم نبود موبایلم تو اتاقه دیدم تو بخش آرامش همه جا رو گرفته انگشتم و اشاره به پای یکی از ترسو ترین پرستارا نانا :مووووووووووووووووش همانا و غوغا و زلزله و سیل تو بخش و جر خوردن من همانا
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نانا خانم شما نمیخوای شروع کنی به نوشتن رمان ماه سرخ؟😶😶
نونا خانم چطوری؟😗😗😗😗
امم خوب عالی بود خیلی قشنگ بود من از من از نانا خوشم میاد چون مثله خودمه الان که این تستو دیدم یاد کاری که توی خونه ی مامان بزرگم با بابام کردم یادم اومد یبار داشتم آب میخوردم بابام یه حرفی زد تقیقا یادم نمیاد چی گفت منم خودبه خود لیوان آب رو پاچیدم روش😶😶😶😶در ضمن خیلی قشنگ بود حتما اکانتتو به دوستام معرفی میکنم تا دنبال کننده هات زیاد بشن
عااااشقتم آجی حتما ادامه میدم مرسی هستی
نانا شخصیت خودمه خودمم تو واقعیت اینجوریم😂😂