6 اسلاید صحیح/غلط توسط: S... انتشار: 3 سال پیش 278 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
آدرین: بلند شدم و گفتم که ما ها حیوونیم . مرینت: نه نه جدی نگفتم که . گیلبرت:لپ مرینت و لیس زدمو گفتم چه خوش مزه است بیا بخوریم. مرینت: مگه شما سگین . آدرین: نه ما خون آشام هستیم . بعد چا مد شیطانی کردم و نزدیک گردنش شدم . مرینت: نزدیکم شدو یهو گردنم و گرفت گفتم . عاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا. که احساس کردم سنگین شد . آدرین: تا نزدیک شدم جیغ خفیفی کشید ولی به خودش اومد دید دارم شونه اش رو ب.و.س.ی. د.م سرخ شده بود که یهو مامان آمد تو سرم و بردم دور تر اما من و گیلبرت هر د دور مرینت بودیم و دستمون دور کمرش یکی از دستام پشت گردنش بود
املی تو ذهنش: مرینت چشاش بسته بود ولی تاحالا دقت نکرده بودم مرینت خیلی به این دوتا میاد بیشتر به آدرین مو های آبی و طلایی شون چشاشون دریا و جنگل این دوتا کنار هم خیلی زیبا هستن ولی حتما دارن مرینت و اذیت میکنن . گفتم آهای پسرا باز چه بلایی میخواستین سرش بیارین اونا عجله ای اودن پیشم به جز مرینت . آدرین&گیلبرت: قسم میخورم نمی خواستیم بلایی سرش بیاریم فقط شوخی کردیم .
املی رفتم نزدیک و نشستم رو تخت و مرینت و بغل کردم و گفتم عزیزم بیا صبحانه بخور تو که می دونی اونا خیلی بی ادبن می دونم سخته ولی بگذر بیا . بردمش تو آشپز خونه و به آدرین و گیلبرت گفتم شما دوتا حق خوردن صبحانه ندارین و قیافه ام رو جدی کردم و رفتم پیش مرینت . مرینت: املی خانوم . املی : جانم فدات شم . مرینت: خدا نکنه . ام میگم شما خوناشامین البته منظور بدی نداشتم ولی آدرین و گیلبرت گفتن . املی: اون دوتا خیلی من و خجالت زده میکنن. بعد بحث و چرخوندم . وای اگه یه ز.ن خوب بهشون بدم که مهربون باشه دل سوز باشه چشماش دریایی باشه ناز و خوشگل باشه یکی از اون دو تا رو سر عقل بیاره عالی میشه (و همینجور ادا در میاره). مرینت: خب امیدوارم . املی: یعنی نفهمید چی گفتم . گفتم ام مرینت جان دوست د. خ . ت.ر آدرین میشی . مرینت: ام یعنی باهاش دوست بشم . املی تو ذهنش: واقعا نمی دونه دوست دختر یعنی چی آه سخت شد .
گابریل: اومدم سر میز غذا گفتم صبح همه گی به خیر راستی میدونستین خانواده ی پورژوا دارن میان پاریس . املی: آها خوش اومدن . گابریل: نیم ساعت دیگه میرسن باید برم وگر نه باید غرغر رایه کلویی خانوم رو تحمل کنم. مرینت: اسم کلویی آشناست. بعد آقای گابریل عکس خانوادگی کلویی و خانوادش رو نشون داد دختره آشناست یه جا دیدمش ولی نمی دونم کجا .گابریل: ممنون مریمت دست پخت حرف نداره . املی : راستی گابریل من می رم به گیلبرت و آدرین بگم. لوکا: ما سر میز بودیم حتما مامان وقتی اون چیزایی رو گفت و بعد به مینت پیشنهاد داد که د.و.س.ت دختر آدرین شه ام یعنی ممکنه مامان بخواد مرینت و عروس خانواده کنه 🤔!!. ام مامان منم سیر شدم فیلیکس بدو بریم بازی آنلاین. فیلیکس: آخه . یه نگاه به غذای خوش مزه😋و یه نگاه به در آشپزخونه وای کودوم 😟. لوکا: زود باش. فیلیکس: اومدم . وای ماکارونا رونگاه ام نمیتونم ازشون بگیذرم بشقاب بو برداشتم و لوکا دباره صدام زد گفتم اومدم . املی: وای چه بچه های پر رویی آن انگار خر بزرگشون کرده همه جا آدم و خجالت زده میکنن. مرینت: من به اینا عادت دارم . املی: راست میگی یا 😂
گابریل: بودمشون خونه(کلویی و خانواده رو میگه). املی: به بچه ها گفتم . آدرین: نع نمی شه نیان. املی: اونا خاله و ش.و.ه.ر خالتن آدرین: اووف من حوصله ی اون ورور ویز ویز خانومو ندارم . لوکا: 🤣🤣🤣آدرین خاطرخواه اصلیت کلویی یه . آدرین: اصلا م آیت طور نیست. املی: مرینت اونا مخصوصا کلویی خیلی از خود راضی هستن دیگه لباس پیشخدمتی نپوش برو لباس های بهتر بپوش. مرینت: چشم . ورفتم یه لباس دیگه پوشیدم.(عکس اسلاید لباس مرینت ) مرینت : مو هامو باز گذاشتم خب خوب شد املی خانوم همه رو صدا زد بیان به خط شدیم و خانواده ی به قول آدرین ورود ویز ویز وارد شدن . کلویی: هااااا آدرین جیگرم . آدرین: داشت میومد سمتم نگاهم به مرینت افتاد که بغلم وایساده بود دست شو کشیدم و بغلش کردم و گفتم ببخشد کلویی ولی من با مرینتم !!. که همه ما رو نگاه کردن دهن همه باز بود . کلویی: چی هوی دختره کله آبی . اون نگاهم کرد گفتم این راست میگه . مرینت: آ ام اه 😟 . همه رو نگاه کردم همه هم منو نگاه میکردن آخه چی بگم .املی: تعجب کردم ولی یهو لبخند زدم و رفتم بیش شون گفتم . بله بله ایشون عروس عزیز خانواده ی ما مرینت اگرستن . کلویی: م م مرینت اگ رست(بین کلمه هش فاسله میندازه)پا پاااااااااا (یعنی بابا)
آندره بورژوا پدر کلویی: آه عزیزم میرم بهترش رو برات پیدا میکنم . هم.سر آندره (اسمش و نمی دونم شایدم یادم رفته ): گابریل تو خبر ندادی یه دختر به عنوان عروس به مثال آینده تون تو ای خونستت😠 ها صبر کن ببینم امکان داره هم نباشه اگه راست میگین هم ما.چ کنین 😈. آدرین: حالا چیکار کنم منو مرینت همو نگه کردیم و من دست شو گرفتم بردم بلای پله ها ای وا اونجوری که همه می بینن مادر اومد پشت مرینت با بردن سرش بالا و پایین فهمیدم که میگه از مرینت خوشش میاد پس ام ولی من یه حس عجیبی دارم انگا ضربان قلبم بالاست ام چم شده ها ها .
مامان کلویی: هاه دیدین شما الکی گفتین . آدرین: کلویی و خانوادش به جز باباش عصبی نگاه میکردن و مامان وخانواده ی من با تعجب که . املی: انگار آدرین استرس داشت نگاهش یه جوری بود من و گابریل برای اولین بار همو که دیدیم گابریل همین جور نگاهم میکرد پس معنیش فقط یه چیز مرینت پشتش به من بو رفتم نزدیک تر که کسی نبی تم مثلا داشتم رد میشدم و مرینت و هول دادم که مستقیم لبا شون تو هم قفل شد و آدرین مرینت و بغل کرده بود مرینت کوتاه تر بود و وقتی هولش دادم آدرین بلندش کرد . چند ثانیه اونا تو اون حالت بودن و بقیه با تعجب به هشون خیره بودن گوشی مو در آوردم و عکس این لحظه ی رویای رو ثبت کردم 🥲. ولی ای وای تو دوربین نبودم تو اینستا بودم هیچی نشده 2356798 تا لایک خورد خیلی پرسیدن این دوره د.و.س.ت دختره آدرینه ،هم.سر.شه . خیلیا دیگه هم گفتن این دوتا خیلی به هم میان 😍، چه رویایی آن،😍😍😍😍😍😍😍🥰🥰🥰🥰🥰😘😘😘و ازین جور شکلکا گذاشتن هواسم نبود آدرین و مرینت تا عکس گرفتم جدا شدن من و نگا کردن یهو همه رفتن تو گوشی ها شون مرینت سرخ شد و رفت اتاقش آدرین زوم کرده بود رو عکسه کلویی عصبی بود همه تعجب کرده بودن و زوم کرده بودن رو عکس بعد از چند دقیقه اون خانواده ی از خود راضی رفتن اتاق شون . لوکا: خب الان زنداداشم رفت اتاقش ش.و هر.ش برو پیش ز.ن.ت😁. آدرین: هنوز تو گوشی بودم که از دهنم در رفت این دختر فوقالعادست که چشام گرد شد زود یه عکس از صفحه گرفتم و مثلا خواموش کردم . فیلیکس: مثه اینکه آدرین بدش نمی یاد بریم از عروس مون خواست.گاری کنیم شاهدماد . آدرن: مامان چرا این کارو کردی ممکنه مرینت از من خوشش نیاد . املی: دوسش داری. آدرین: خب ام . لوکا: یالا بگو داداش. آدرین: راستش وقتی مرینت اومده بود اینجا به خب به به هش بهش علاقه مند شدم . همه لبخند زدن منم سرخ شده بودم و زمین و نگاه میکردم همه دست زدن و گفتن مبارکه. املی : پس حله باید مرینت و راضی کنیم . لوکا : ای نامرد پس بگو دیشب که مری رو ترسوندم چرا ماسک وحشتناک و برداشتی و دویدی پیش مرینت برایش اتاقش و دکتر خبر کردی
حمایت کنین بای بای😘
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
21 لایک
عالییییییییی ادامه خیلی خوب مینویسی😊💖
مرسی لیدی 😊
عالی بود
ممنون
عالیییی بود
لطفاً پارت بعدی رو زودتر بزار
مرسی.حتما