وقتی سرمو بالا گرفتم دیدم به برج نامسا رسیدم و رفتم روی برج 😪 و روی یکی از صندلی ها نشستم $(همه ی اینا رو با داد میگه)چرا خدایا چرا چراااااااا چرا اخه من مگه چیکار کردم که این کارا رو باهام میکنی وقتی به دنیا اومدم مادرمو ازم گرفتی وقتی پدرم میخواست بامن مهربون بشه اونم ازم گرفتی حتی به مدت ۵ سال عشق بچه گیمو ندیدم اون به کنار مادربزرگمم ازم گرفتی گفتم برگردم پیشه عشقم همه چی حل میشه برگشتم اما چی شد سوریونه عزیزشون منو دزدین اون به کنار از قصد با ماشین بهم زد اون به کنار و مهمتر از اینا بچمو ازم گرفت یعنی چرا باید همه ی بلا های دنیا فقط و فقط سر من بیاد داشتم با داد همه ی اینا رو میگفتم و متوجه یه مرد قد بلندی شدم که روی میز پیشم نشسته (یعنی از وقتی داشت حرف میزد بود ولی متوجه نشده بود ) مرد سیاه پوش اومد و محکم
خیلی عالی بود
بعدی بعدی بعدی
خیلی ممنون عسلم 😘🥰🤗
چشم کیوتم 💜 میزارمش
عاجی الان اگ تو پارت ها بعد ا.ت زنده بمونه مث فیلم هندی میشه ولی در کل خیلییی قشنگه داستانتتت❤❤❤❤❤
😅
مرسی گلم 🥰🤗
خاهش عاجو❤❤❤😁
فوق .... العاده ..... بود.......پارت......بعد......رو......موخواهم
خیلی ممنون کیوتم 😘🥰🤗
چشم میزارمش قشنگم 💜
عالی بود کیوت خانوم💞💕
اشکال ندارد🤗
ایشالله بورسیه نویسندگی بگیری بری کره👏👏👏😁
مرسی قشنگم بوس به کلت کیوتم 😘🥰🤗
دیگه اونقدا را هم خوب نیستم 😅