6 اسلاید صحیح/غلط توسط: setayesh انتشار: 3 سال پیش 6 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلااااااااااااااااااااااااااااااام . خب این پارت یکی مونده به آخر همست و خودم واقعا برای داستان بعدی هیجان دارم چون خیلی جالبه و امیدوارم که شما هم خوشتون بیاد .... واقعا مغزم نمیکشید داستان رو بیشتر ادامه بدم پس زود تر تمومش کردم
آیناز : باشه ..... ستایش : بلند شدم برم طی رو بردارم که تعادلم رو از دست دادم و افتادم روی لوهان ( خواهران بسیجی ، از پشت افتاد ) .... ستایش : هییییییییی جاییتون نشسکت ؟ ..... لوهان : خدایا من بخندم یا گریه کنم ؟ آخه با این وزن زپرتی تو من کجام بشکنه ؟ .... ستایش : ببخشید ..... قورباغه : توکه هنوز اینجا نشستییییییییییییی ..... لوهان : هوووووووی کر میشه .... ملخ : بشکنه این دست که نمک نداره ..... لوهان : آآآآآآآمیییییین ..... ستایش : بلند شدم و بعد از تمیز کردن زمین رفتم تو حیاط . اب خرگوشی که دیدم ذوغ زده دوییدم دنبالش تا بگیرمش ..... لوهان : از پنجره اتاقم داشتم به خل بازی های ستایش نگاه میکردم که داره دنبال چیزی میگرده . دیدم یه خرگوش رو بغل کرده و داره میاره داخل .... ستایش : واییییییی چقد تو نازی . ملوس من ..... سوهو : چقدر این خرگوشه نازه . میدیش به من ببینمش ؟ ..... ستایش : بفرمایید ....لوهان : داشتم میرفتم پایین که دیدم سوهو داره با ستایش حرف میزنه . همیشه سوهو برام یه داداش خوب بود اما گاهی اوقات اخلاقاش متفاوت میشد اما دست خودش نبود ( اصلا حرفم نمیاد ، هرچی شوخی و ذهنم بود تبخیر شده )
ستایش : کا ... کارینا کجاست؟ میشه ببینمش؟ ( و قیافه اش رو شبیه خر شرک میکند ) .... سوهو : توی اتاق کناری من خوابیده . حیاط رو هم نمیخواد تمیز کنی ..... ستایش : مرسیییییییییییییییی سوهووووووووو .... سوهو : یخ چشمک زدم و رفتم بیرون .... ستایش : با عجله رفتم جلو در اتاق کارینا و اول میخواستم در بزنم اما پشیمون شدم و مثل فرشته ( همون گاو منظورشه ) درو باز کردم و وارد شدم ..... کارینا : با صدا در یه جیغ خفه کشیدم که با دیدن ستایش به جیغ واقعی تبدیل شد و همه گوسفند ها ( ببخشید خخخ ) همراه با چوپانشان ( لوهان ) وارد شدن .... مهنا : اههههههه چت..... ( حرفش نصفه موند ) ..... آیناز : من لال شدم .... بکهیون : فدات شم داری حرف مزنیا .... چانی : ببند باو .... سایکا : شروع نکنیدااااااااااا .... لوهان : این گوشه ها .... ستایش : بسه دیگه ..... کارینا : ستیییییییییییییییییییییییییییییی ...... ستایش : کله پوک مننننننننن ..... کارینا : زهر ... هق .. مار ...... ستایش : اونی فدات شه بیا بغلم .... سوم شخص محترم و بزرگوار ( بنده هستم ) : بعد ازکلی بغل و تف مالی سوهو اومد و کارینا و با ترس یه قدم عقب رفت ... سوهو : من باید یه چیزی رو توضیح بدم
سهون : بیشعور احمق ... بوق ... بوق .. بوق _ (بردارم رعایت کن اینجا بچه 11 تا 14 ساله داریم )مگه حرفی هم مونده بزنی ؟ خواهش میکنم ازتون....لوهان : به حرفاش گوش کنید . مطمئنم قانع میشید .... ستایش : راست میگن ... سایکا : گوش میکنیم اما بعدش توقع هر عکس العملی رو داشته باش .... سوهو : باشه .... آیناز : زد بزن دیگه اه .... سوهو : خب من زمان هایی که عصبانیمیشم دست خودم نیست چون پدرم به من یه سرس قرص های محرک عصبی میده و من به هر ـدمی که نزدیکم باشه آسیب میرسونم اما بعدش مثل چی پشیمون میشم . ازتون میخوام منو ببخشین و بهم کمک کنید که باهم ازاینجا فرار کنیم ....ستایش : من از اولی ک اومدم اینجا میدونستم و درکش کردم. لطفا شما هم درک کنید . خب حالا کی کمک میکنه ؟ .... کارینا : م ..من .... مهنا و سایکا و آیناز : ماهم کمک میکنیم .... سهون و بکی و چانی : هااااااااااااااااااان ؟ ... لوهان : پس همه کمک میکنن ....
سهون : خب تو میگی فردا پدر و مادرت خونه نیستن اما جلو در 10 تا بادیگارد هست .... سوهو : درسته .... سایکا در حالی که تو بغل چانی لم داده بود : اممممممممم میتونیم بادیگارد هارو بیهوش کنیم ... ( همه پوکر نگاه کردن ) .... ستایش : سایکا مغزت سالمه ؟ ..... بکهیون : میتونیم یه بهونه جور کنیم ..... همه : چی ؟ .... بکهیون : خب ما .....( موقعیکه داشتن نقششون رو انجام میدانن میفهمین ... بنده : ساعت 2 شب بود و همه دخترا تو بغل شوهراشون ( خبببببببببب؟ ) خوابیده بودن به جز ستایش که سرش رو پای لوهان بود ..... همه پسرا بیدار بودن که لوهان گفت : بلند شین برین تو اتاقاتون ممنم ستایش رو میبرم ..... سوهو : باشه ... مهنا : وایسا بینم . ستایش کجا میخوابه ؟ .... لوهان : خب معلومه تو اتاق من . اصلا ببینم تو کی بیدار شدی .... مهنا : من اجازه نمیدم ... لو هان : مهم نیست.... مهنا : تو .. سهون : هییییییییییس چیزی نمیشه .... لوهان : ستایش رو بغل کردم و رفتم تو اتاقم . قبلا اتاقم مشکی و طوسیی بود اما به اصرار ستایش طلایی شده بود
خب ببخشید که این پارت کم بود اما نمیدونستم باید چیکارکنم . حالا به آیناز و کارینا و مهنا دستور میدم لقب خودشون رو بگن وگرنه از تو داستان بعدی پرتشون میکنم بیرون😂😂
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
لقبم جنی.
عالییییی بود♥️😁
عررررر😐بالاخرهههه😐
عالی بود ترمز😹چون جای حساس ترمز کردی😹
مقلب نوتلا