سلام اینم داستانم گه گفته بودم
امروز از خواب بیدار شدم ، دوست نداشتم از خواب بیدار شم ولی بیدار نمیشدم از کار هام عقب میموندم رفتم دست و صورتم رو شستم و خشک کردم رفتم پاییین بابام چند سالی میشد که نبود و من و مادرم و خدمتکارا بودیم خونه ما یک ویلا بزرگ بود ومن یک دوست داشتم اسمش الیا بود.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
عالیییییییییییییییییییییییییی ادامه بده البته مت خوددممم الینم با اکانت دوم
این منم با اکانت دوم