
میا= با صدای مزخرف مین هو چشمام و باز کردم نیا: اههههه چیه میخوام بخوابممممم مین هو: ای درد چقد میخوابی پاشووووو برو دانشگاه میا: امروز نمیرم حالام جنابعالی برو میخوام به خواب نازم برم ایشه مبن هو: خود دانی تازا چشمام گرم افناده بود انگار یه چیز محکم خورد تو سرم مثل این برق گرفته ها بلند شوم اینور و اونور و نگاه کردم که یهو مامان با چهره ی قشن.. عههه ببخشید میرغضب دیدم تا داد نزنه سریع بلند شدم لباسامو پوشیدمو یه ماچ کردم مامان خود را و بشتاب به سوی دانشگاه هوراااا😐 توی راه صدای اهنگو زیاد کردم همراش میخوندم یو هووووو که یهووو
دیدم دنبال دنباله اه اهم با عرض پوزش یعنی یه چند تا پلیس دارن چند تا مرد سیاه پوش رو دنبال میکنن منم خودم کنکاو(فوضولم خودتونین) از بس فرار کردم دوره مدرسه یه میانبر زدمو رفتم سمت اون مردای سیاه پوش همین ک رفتم یکیشونو گرفتم که یکی از پلیسا اومد و یکی دیگ هم رفت دنبال اون یکی وقتی اونو بردن همون پلیسی ک اول اومد روبه روم وایستاد گفتم الان تشکر میکنه وایه همین گفتم: وظیفم بود لازم ب تشکر نیست اونم یه پوز خند عمیقققققق که حرص ادمو در میاره دریگ نمیتونی بزاری سرجاش زد سوالی نگاش کردم
گفت: ههه خانمکوچولو بار اخرت باشه از این پلیس بازیا درمیاری میدونی چقد خطرناکه(همینجوری صداش بلند تر میشد) گفت: گوش کن اگه یه بار دیگ دخالت کنی جات بازداشگاس منم عصبی گفتم: برو بابا حالا مگه کی هستی هااااا؟ مرده: من سرگرد کیم تهیونگم
یکم فکر کردم اهاا هعییی خدااا این کیم تهیونگه همونی که توی دانشگاه پره از صحبتاش اما به روی خودم نیوردم گفتم: عهه واقفا منم میا هستم بای سرگرد خانم عههه ببخشید سرگرد اقا بایی و بدو که رفتیم *** اون روزم هم به خوبی خوشی تموم شد بعد دوهفته پدر و مادرم ازم خواستن که باهان بحرفن منم کنجکاو ترررر شدم رفتم پایین روبه روشون نشستم صحیح
پدرم: ببین دخترم میخوایم یه چیزی بهت بگیم راستش اممم مادرم: من میگم میا گوش کن عزیزم ما یه مشکل کاری پدرم:( بیچاره بچه رو گیر اوردن) برامون پاپوش درست کردن ماهم میخوایم بریم خارج از کشور تا کارا رو راست و ریست کنیم تو هم باید بری پیش پدر بزرگت(پدر پدرت) واا یعنی چی من تو شک بودم حالت گیجی به خودم گرفتم و گفتم: هاا؟ اها؟ بعد یه دفعه فهمیدم داد زدم چیییی؟؟ *** هیچی دیگ من و مین هو بعد از اون روز که مدرو مادرم گفتن اومدیم خونه ی پدر بزرگم حالا پدربزرگمم خوش اخلاق ایشششش پدرلزرگم منو صدا زد منم رفتم پایین که اون یارو اسمش چی بود تخی اها تهیونگ ها این اینجا چی میخواد
که با حرف پدربزرگگرام کلا سکته رو زدمم😐 خب خب تموم شد بایی لایک و فالو یادت نره😎😎
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام آبجی تست علییییییییس من عاشقش شدم مردم براش
ممنون آجی
قربونت😂❤❤❤❤❤❤
ممنونم هنی
عالی بود پارت بعدش لطفن 💜🍒
راستی آجی میشی اسمت چیه
من الیار هستم اهل افغانستان و دبی زندگی میکنم
مرسی چشم❤❤
اهوم مهدیسام ۱۵ سالمه☺
اره 😐