
خب اینم از پارت ۵ اینم آبقند برای دوستایی که وسط داستان غش میکنن😂😂😂 نوش جان🍹 البته بعضیا از 🍷 به جای آبقند استفاده میکنن😂😂
وقتی رسیدیم خونه ساعت ۶ بعداز ظهر شده بود. رفتیم لباسامونو عوض کردیم و چندتا خرت و پرت آوردیم و نشستیم رو کاناپه جلو تلوزیونو فیلم دیدیم. فیلمش حدود ۳ ساعتو نیم بود. بعد از ۲ ساعت خیلی تشنم شده بود. بلند شدم رفتم تو آشپزخونه که آب بخورم. یه لیوان برداشتم و از پارچ توش آب ریختم به اپن تکیه دادم و میخواستم آب بخورم که یه دفه سرم گیج رفت اما این دفه خیلی بدتر از دفعه های پیش بود. خیلی بدتر.......
لیوان از دستم افتاد زمین و شکست به یه دیقه نرسید که دیدم همه اومدن بالا سرم. *جیمین* ا/ت.......ا/ت..........ا/ت حالت خوبه؟؟؟ *سونگ* ا/ت یه دفه چت شد بیا بشین. و بعد یکی از صندلی های میز توی آشپزخونه رو برام کنار گذاشت تا من بشینم. حالم یکم بهتر شده بود. *ا/ت* من واقعا متاسفم جیمین. لیوان شکست. یه دفه نمیدونم چرا از دستم سرخورد و افتاد. *جیمین* فداسرت ناراحتی نداره که. تازه نیازیم به عذر خواهی نیست. تا کوک داشت دستشو میبرد جلو که خورده شیشه هارو جم کنه....*ا/ت* کوک دست نزن خودم جم میکنم. دستت میبره.
*کوک* نه بابا خودم جم میکنم. حواسم هست. و بعد کوک تیکه های بزرگو جم کردو جین هو هم جاروبرقی آورد تا خورده ریزارو جم کنه. بعد از یه ربع دوباره رفتیم تا بقیه فیلم رو ببینیم ولی ایندفعه من پیش جیمین روی کاناپه نشستم و سرمو گذاشتم رو پاش و اونم با دستش موهامو نوازش میکرد. اصلا حواسم به فیلم نبود . همش تو این فکر بودم که تری به چی شک کرده بود که گفت تا برگشتم سئول برم پیشش. باید زودتر برم پیشش. امروز که سرم گیج رفت خیلی بدتر از دفه های پیش بود. همین فردا صب برمیگردم سئول. ولی به جبمین چی بگم. آهان میگم یه کار فوری پیش اومده. خوب شد اون روز با ماشین خودم اومدم.الانم با ماشین خودم برمیگردم.
تو همین فکرا بودم که خوابم برد. (از اونجایی که هروقت یکی با موهام ور بره سریع خوابم میبره رو پای جیمین خوابم برد) خواب بودم بایه صدایی بیدار شدم. جیمین منو برای شام صدا کرد. منم بیدار شدم. رفتیم سر میز و شروع کردیم به شام خوردن بعد از اینکه شام تموم شد به جیمین *گفتم* جیمین من فردا باید برگردم سئول . یه کار مهم برام پیش اومده. *جیمین* باش پس فردا صب آماده باش باهم بریم. *ا/ت* ام.. نه نه من خودم میرم. شما بمونید جمعه برگردید ( الان سه شنبه شبه و من چهارشنبه صب میخوام برم) *جیمین* مطمئنی که میخوای تنها بری؟؟؟؟؟
اصلا این کار مهم چی هس ؟؟؟ *ا/ت* خب.... راستش ( تو ذهنم:واااااای خدا من الان بهش چی بگم؟؟؟؟؟؟ امممممممم آهان) داییم کارم داره گفته که زودتر برم دیدنش. ( داییتون رو هم تو اسلاید آخر معرفی میکنم.😂😂) *جیمین* ساعت چند میری؟؟ *ا/ت* احتمالا ۹ صب. *جیمین* اوکی . پس الان برو بخواب که صب میخوای رانندگی کنی خسته نباشی😊. *ا/ت* باشه . امیدوارم خوابم ببره😂😂تا همین یه ساعت پیش خواب بودم!!😂😂. *جیمین* سعیتو بکن چون اگه نخوابی یا من فردا باهات میام یا نمیزارم بری..... حالا خوددانی😐
*ا/ت* باشه مامان جیمین😂😂 *جیمین* من بهت نگفتم بهم نگو مامان😠 صب کن دارم برات. و اومد تا منو بگیره منم رفتم تو اتاقو درو بستم😂😂. ( فردا صب ) ساکمو از تو اتاق آوردم پایین تا خدافظی کنم و برم. همه جلو در وایساده بودن تا من برم. *ا/ت* یعنی انقد از رفتن من خوشحالبد که زودتر اومدید جلو در وایسادید!!؟؟😂😂 *شوگا* آره . اینا منو به زور بیدار کردن که ازت خدافظی کنم. حالا زود بیا برو میخوام برم بخوابم😴 *ا/ت* نامرد😂😂 جین هو یه دونه با عصبانیت میزنه به شوگا که دیگه حرفشو ادامه نده. *شوگا* خب بابا ...... خودش میدونه دارم باهاش شوخی میکنم . بعدم ا/ت از اون بی جنبه هاش نیس که.😂 ناسلامتی ما باهم رفیقیما. *ا/ت* جین هو ولش کن مد که ناراحت نشدم😂😂. خب بچه ها بای. *همه به جز جیمین* بای .
بعد جیمین ساکمو از دستم گرفتو باهم رفتیم سمت ماشین. من سوار شدم و اونم ساکو گذاشت روی صندلی های پشت و درو برام باز کرد. جلو در ازش خدافظی کردم و رفتم. تو راه بودم ( شما فک کنید من از جاده چالوس رفتم😂😂😂) و همینطور هم داشتم آهنگ گوش میدادم که یه دفه یکی از ماشینا دستشو گذاشت رو بوق و ازم سبقت گرفت. یه لحظه نمیدونم چی شد. انگار چشام داشت دودو میزد. نمیتونستم جلومو خوب ببینم که یه دفه زدم تو خاکی و ترمز گرفتم. سرم همینطور داشت گیج میرفت و خیلی حس بدی داشتم....
یکم که حالم بهتر شد دوروبرمو نگا کردم دیدم یه مغازه کوچیکی اون جاست. رفتم و یه آب معدنی گرفتمو خوردم. بعد از ده دیقه دوباره راه افتادم به سمت سئول.........
حالا بریم سراغ داییتون:::: اسمش بانگ چانگ سوعه که شما اختلاف سنی کمی دارید و شما بیشتر اوقات اونو به اسمش صدا میزنید( چانگ سو) . چانگ سو یه مغازه اتومبیل فروشی داره که پر از ماشینای گرون قیمته. چانگ سو با پدر جیمین که خیلی پولداره یه جورایی دوسته. چون پدر جیمین همه ماشیناشو از چانگ سو میگیره. بعد از فوت پدر و مادرتون شما تو خونه اون زندگی کردید. اما بعد از یه مدت مستقل شدید و یه خونه برای خودتون گرفتید.چانگ سو از همسرش جدا شده و بچه ای هم نداره. اون از رابطه شما و جیمین هم خبر داره. بعدیییییییی👉👉👉
خب اینم از این پارت اینم برای کسایی که آبقندشون تموم شده😂😂😂 🍹🍹 بعضیام از ابنا میخورن 🍷🍷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی به تلاشت ادامه بده عزیزم❤
عااااالی بوووود😍😍😍
خوشحالم خوشت اومده❤❤
زود پارت بعد رو بزارررررر زودددد
فردا شب میزارم😊✌💖
پس تا اونوقت باید لحظه شماری کنم
😂😂😂😂😂😂