
بریم ادامه
ادرین : مرینت ....... کجایی مرینت : من اینجام ادرین : روز اول زندگی مشترکمون چطوره مرینت : خوبه عالیه ....راستش رو بخوای من خیلی وقته عاشقتم پیشی ادرین : میدونم باگابوی مرینت : باگابوی و ........ ادرین : نگفتی مامان و بابات چرا دیشب نیومدن مرینت : اونها دیشب رفتن چین از ۱ ماه پیش قرار بود برن رفتن خونه ی عمو سیفو ( همون آشپزه ) اهان همون عموت که یه بار با هم ملاقاتش کردیم که من شدم مترجم زبان چینی
مرینت : اوه اوه چه صبحانه ای درست کردی املت با ماکارون و کروسان ، اخه کدوم این ها رو من بخورم ( بچه ها من چیزی از غذا های خارجی بلد نیستم برای همین این ها رو نوشتم ) ادرین : تازه قهوه هم اماده کردم که میخوایم بریم ماه عسل توی جاده خوابمون نبره مرینت : اتفاقا من هم میخوام یه چیز هایی برای توی راه درست کنم ادرین : میدونم چی میخوای درست کنی چیز هایی مثل شیرینی و کروسان و ماکارون و کیک و این جور چیزا برای تیکی و پلگ هم من درست میکنم مرینت : حدست درست بود ، باشه تو هم درست کن ببینم چی کار میکنی 😁
از زبان ادرین بانوی من دیگه چی درست کردی از زبان مرینت اگه حدس بزنی میزارم بخوری از زبان ادرین از اونجایی که یه بو هایی میاد حدس میزنم پاپ کرن باشه از زبان مرینت افرین همسر عزیزم امروز خیلی باهوش شدی از زبان ادرین ممنون بانوی من از زبان راوی مرینت و ادرین در حال جمع کردن وسایل بودن که یهو یادشون اومد یچیزو جا گزاشتن اگه گفتین چی بود افرین جعبه معجزه گر ها بود
مرینت : ادرین وسایل رو ببر تو ماشین بذار به راننده هم بگو بره ماه عسل رو خودمون دوتا میریم ادرین : باشه درجاده : مرینت : ادرین تیکی و پلگ رو ببین توی بغل هم خوابیدن ادرین : اونا هم چیزی از ما کم ندارن بعد از یک ساعت : تیکی و پلگ : مرینت ، ادرین ما گشنمونه مرینت : پاپ کرن درست کردم این ها رو فعلا بخورید تا وقت نهار بشه تیکی و پلگ : ممنون مرینت مرینت : خواهش میکنم قشنگی من 😍
از زبان ادرین بانوی من وقت ناهار است لطفا یچیزی بده مه خستگی رو از تنمون بیرون کنه از زبان مرینت چشم از زبان تیکی و پلگ ما هم گشنه هستیم از زبان مرینت شما که همین الان پاپ کرن خوردین باز گشنتونه از زبان تیکی و پلگ اره واقعا گشنمونه از زبان مرینت از دست شما از زبان راوی مرینت یه غذای بسیار خوشمزه درست کرد مه ادرین انگشت هاشو باش خورد
از زبان راوی وقتی که مرینت و ادرین غذا هارو خوردن شروع کردن به حرکت تا برسن به حایی که میخوان (مثلا جنگل یا یه جای خوشگل) وقتی راه افتادن بعد از چند ساعت رسیدن خسته بودن توی ماشین بخاطر امنیتش خوابیدن و در اغوش هم وقتی از خواب پا شدن دیدن شبه و باز گرفتن خوابیدن 😐😐😐😐 ولی تیکی و پلگ تا صبح با هم مثل گنجشک جیک جیک میکردن 😍😍😍😍
وقتی که صبح شد : ادرین : بانوی من بیدار شو باید همینجا بمونیم به عنوان ماه عسل مرینت : تا تو چادر رو نصب کنی من هم وسایل رو میارم ادرین : باشه بانوی من بعد از چادر نصب کردن: مرینت : وای این جا خیلی قشنگه ادرین : تیکی ، پلگ حیف که شما ها توی عکس نمیافتید وگرنه خیلی عکس قشنگی براتون میگرفتم مرینت : موافقم 😍
امیدوارم لذت برده باشید
بگید که تا چند پارت دیگه ادامه بدیم البته خودمون روی پنج پارته برای سیزن ۲
شب یا روزتون خوش
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
لطفاً ۹۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰قسمت دیگه بزار
سلام میتونستی برای اینکه تیکی و پلگم پیدا باشن آدرین اونا رو رنگ میزد