پارت ۹.. نظرات رو تا ۲۰ برسونیدا..ممنون از همراهیتون💖🌺
زنگ تفریح خورد...اما خبری از لیانا نبود...نگران بودم کاری دست خودش بده...رفتم رو حیان و روی پله های دم در نشستم .... ادرین هم امد کنارم نشست و گفت:چرا انقدر نگران اونی؟.+میترسم کاری دست خودش بده.._هوف نمیدونم چی بگم...یهو چشمم خورد به لیانا که داره میاد سمت ما ... خوشحال شدم ..از جام بلند شدم و ادرینم بعد من بیدار شد...لیانا با صورت سرخ و چشمانی به رنگ خون جلو می آمد(چه کتابی حرف زدما😌😂)تا زندیک من اومد ... تعجب کرده بودم ...یهو یه سیلی بهم زد..سرمو بالا گرفتم .. حرصش گرفت و اومد یکی دیگه سیلی بهم بزنه که ادرین دستش روگرفت.._داری چی کار میکنی هااااا؟(باداد)..لیانا:دارم انتقام خودمو از این دختره....میگیرم...(با داد)..._دهنتو ببند ..دیگه به مرینت توهین نمیکنی..(باداد)لیانا:یه روز نشده چه خوب دفاع میکنی..(با داد و نیشخند)..ادرین یه لب خند میزنه و دست منو میکشه و میبره طبقه بالا کنار نرده
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
31 لایک
عالللیبببود
فوقالعاده بووود
عالی بود ولی اگه سنشون تقریبا ۲۴سال بود بهتر بود.
💕💕💕💕💕💕♥♥♥♥
قشنگ بود آفرین
منتظر پارت بعدم
تا ۱۱ رو گذاشتم نمیدونم چرا منتشر نمیشه🙁
خیلی ممنونم از catnoir
خیلی بهم انرژی داد😂❤
بعدی رو گذاشتم عزیزان😇
قربان تو🤣♥
زود بزار منتظرم😀👌🏼
من فقط نظرات شما رو دوست دارم😇🥰
عالی
این همه کامنت گذاشتم تروخدا بزار بعدیو🤣😭
خیلی عالی
سریع بزار عالی بود