𝐀𝐫𝐦𝐲 𝐆𝐢𝐫𝐥🌿🎀
=جیغغغ * قط کردم. خیخی چقد حال میده یونا شی رو ایسگا کنی اونم که اس.ل:)).تصمیم گرفتم گشادی رو کنار بزارم برم یچی بخورم. از اون جایی که حوس رامیون کردم پا شدم و در اتاق و باز کردم پا مو گذاشتم رو پله و گذاشتن پام رو پله همانا شپلققققق افتادنم همانا. همینجور که زیر لب غر غر میکردم دستام و دو طرف گرفته بودم تا پاشم ـ ای الهی سنگ قبرت و با اسید بشورم سولی. ای الهی بمیری خودم سر قبرت شیرینی پخش کنم ای الهی جلو کراشت خشتک شلوارت جر بخوره بعد بگوزی بهت بخنده. دختره ی یالغوز. ـ بلخره بلند شدم و برگشتم ببینم مایه این بدبختی من چیه. که با یه پوست موز گندیده مواجه شدم. یکم فکر کردم که این پوست موز برای چی اینجاست که با یاداوری دیشب و عملیاتی که با سولی و یونا انجام دادیم زارت زدم زیره خنده.*فلش بک دیشب. ـ امروز کوک و ته و کوک و سولی و یونا خونمون دعوت بودن. ماهم که کرم درونم فعال:)) با نقشه ای که به ذهنم خطور کرد لبخند شیطانی زدم. سولی و یونا هم که چهارپایه. رفتیم تو اشپزخونه و نقشه رو گفتم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)