
حمایت نمی کنید . منم قهر می کنم دیگه نمی زارما . حالا من گفتم . اگه خوشتون نمیاد خوب بگید من نزارم . لایک و فالو کنید و کامنت هم بزارید . نارحتممممممم
که گوشیم زنگ خورد . گوشیم رو برداشتم و دیدم که جانگ کوک زنگ زده جواب دادم . + الو سلام کوک . _ سلام خوبی ؟ + ممنون چیزی شده ؟ _ امممم خب من حوصلم سر رفته می شه بیای بیرون ؟ به پنجره نگاه کردم دیدم هوا تاریکه . + الان ؟ _ اره + کجایی ؟
_ یادت میاد امروز کجا بردمت ؟ + خب اره _ اونجا ام . میای ؟ + اره _ باشه پس من منتظرت می مونم بای . + بای . رفتم یه لباس پوشیدم و از اتاق امدم بیرون . & جایی می ری انشالله ؟ + امممم خب می خوام قدم بزنم & این موقع شب ؟ $ چه اشکالی داره بزار بره بیرون یکم اب و هواش عوض شع . & خب باشه برو فقط مواظب خودت باشو زود برگرد .
+ باشه بابا ممنون . و رفتم بیرون هندسفری گذاشتم و دستم رو کردم تو جیبم و حرکت کردم سمت اونجا که امروز رفته بودیم . رسیدم دیدم یه نفر نشسته و خیره شده به اسمون . رفتم نزدیک دیدم جانگ کوکه . رفتم کنارش نشستم . پاهامو بغل کردم و به جانگ کوک خیره شدم اصلا حواسم نبود . که _ اگه دید زدنات تموم شده می خوام بهت یه چیزی رو نشون بدم . وقتی این حرف رو زد سریع به خودم امدم و به اسمون نگاه کردم که جانگ کوک خندید . + چیه ؟ به چی می خندی ؟ کجای من خنده داره ؟ اصلا چرا فکر کردی دارم نگات می کنم داشتم اون سمت رو نگاه می کردم . _ باشع باشع ( با خند ) ولی بدون خیلی کیوت شدی باید خودت رو ببینی . + چیو می خوای نشون بدی ؟ _ امممم خب اسمون رو نگاه اون ستاره که خیلی نور داره رو نگاه + عه دیدم چقدر قشنگع ( با لبخند گفت) _ مثل تو ( اروم گفت ) + چیزی گفتی ؟ _ ن.نه
راستی بالا رو بخونید . و اون قلب پایین رو قرمز کنید 💜🖤
+ چرا این موقع شب اینجایی ؟ _ چون عاشق اینجا ام . به من ارامش میده . یه لبخندی زدم و رو به اسمون کردم . + کوک _ بله + اگه یروزی اتفاقی برام افتاد چی کار می کنی ؟ _ هیچ اتفاقی نمیوفته . چرا همچین سوالی پرسیدی ؟ + نمی دونم . سرم رو انداختم پایین و ادامه دادم . + احساس می کنم کسی از من خوشش نمیاد . جانگ کوک که داشت لبخند می زد از بین رفت _ به نظرم من که اینجوری نیست . + اما اینجوریه
_ میشه اینجوری صحبت نکنی . + باشه . و یه لبخند مصنویی زدم . + من باید برم فردا مدرسع دارم . _ باشه بیا باهم بریم . + باشه . داشتم میومدیم ولی ذهنم درگیره اتفاقات چند ساعت پیش بود . بیهوش شدنم و ..... _ به چی داری فکر می کنی ؟
+ م.من ؟ ه.هیچی _ باشه . رسیدیم خدانگهدار + خداحافظ . _ رفتم تو خونه و اونم هم رفت . رفتم تو اتاقم و رو تختم دراز کشیدم داشتم فکر می کردم که خوابم برد . فردا با صدای الارم بیدار شدم . بازور از جام بلند شدم رفتم دست و صورتم رو شستم و مسواک زدم و رفت سر سفره به همه صبح بخیر گفتم و صبحونه خوردم وقتی تموم شد سریع زفتم اتاقم و لباس هام رو عوض کردم . بعد موهام رو درست کردم . لاک بی رنگ زدم . یع رژ لب کم رنگ صورتی زدم . گل سر زدم و عطر هم زدم . کیفم رو برداستم بعد خداحافظی از خونع امدم بیرون . داشتم می رفتم که
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پالت بعد لطفااااا🥺
💜🖤
خیلی قشنگه ولی کم مینویسی اگه میشه بیشتر بنویس
ممنون .
اخه حمایت نمی کنید منم کم می زارم ☹
عالیههههه لطفا ادامه بده منتظر پارت بعدم😍😍😍
ممنون کیوت .
💜🖤
تا پارت بعدو نگیرم آروم نمیگیگیرم
😁💜🖤
خییییییییییییییییئیییییئییییییلی خوب بود
ممنون