سلام ببخشید خیلی دیر کردم بچه ها😚😚😚😚😚😚😚
فهمیدی یه مهمونی تو عمارت گرفته (دشمن تو میگم ) برای جاسوسی به عنوان یه مهمون رفتی یه آرایش ساده کردی (لباست 👆☺) رفتی داخل مهمونی و یه نوشیدنی برداشتی و داشتی زیر نظر میگرفتیش که ببینی چی کار میکنه
بعد یه مردی که ایتالیایی بود اومد پیشت و داشت باهات صحبت میکرد و خیلی صمیمی شده بود وقتی دیدی کارلوس (دشمنت ) رفت بیرون دنبالش رفتی وقتی دیدت خیلی ترسیده بود
کارلوس:تو ....تو .. چه جوری اومدی اینحا
مارتا:نمیدونم تو آمدی منو بکشی😏😈
اسلحه رو سمتش گرفتی
مارتا:آخرین خاستت چیه ؟
کارلوس: فکر کردی میتونی قصر در بری
یه دونه زدی تو شونه ش
مارتا: حالا که در رفتم😏😈
یکی زدی صاف وصط پیشونیش و مرد
زیر دستای کارلوس افتادن دنبالت چند نا شونو کشتی ولی تعدادشون خیلی زیاد بود چند تا تیر نگه داشتی بعد فرار کردی به سمت خونه اعضا
لباسات خونی شده بود
جی هوپ درو باز کرد و وقتی اعضا تو اون حالت دیده بودنت تعجب کردن داشتی نفس نفس میزدی کوک غیبش زده بود
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
چقدر ساده تموم شد