
خب خیلی خیلی خیلی ببخشید که دیر شد بریم پارت ۱۱
تا دراکو دید که رون داره میره پیش هری و خیلی عصبانیه سریع رفت و جلو رونو گرفت رون هم تقلا میکرد که از دستش بیاد بیرون و بره پیش هری. خیلی عصبانی بود. منو هرمیون که خیلی ترسیده بودیمو نمیدونستیم چیکار کنیم یهو دیدیم که جینی و هری آپارات کردن. رون قرمزززززز شده بود. خب حالا که دیگه تقریبا خطر رفع شده بود دراکو رون و ول کرد. اما آتیش رون هنوز نخوابیده بود. منو دراکو و هرمیون همینطور که داشتیم به هم نگاه میکردیم یهو دیدیم رون داره به سمت هاگوارتز میدوه و داد میزنه : اگه من گیرت نیارم هریییییی.😠😠
رفتیم دنبال رون . دراکو جلوتر از همه رفت که شاید تونست نگهش داره تا یکم آروم شه ولی فکر نمیکردیم انقد عصبانی باشه. تا دراکو اومد دست رونو بگیره نمیدونم از کجا این همه زورو آورده بود خیلی محکم دراکو رو هل داد و پراکو افتاد زمین. ماهم که دیگه چاره ای نداشتیم . من : استوپفای!!!! آروم رفتم سمت دراکو و هرمیون هم رفت پیش رون. دراکو بدجور افتاد زمین دستش شکست( چون وقتی افتاد زمین افتاد رو دست خودش ) با کمک چند تا از بچه هایی که اونجا بودن هم دراکو و هم رونو بردیم درمونگاه پیش خانم پامفری.
(بریم پیش هری و جینی)( رفتن تو یکی از کوچه های خلوت دیاگون) هری: چرا......چرا آپارات کردی.....میدونی الان رون چه حالی میشه همه جارو دنبالمون میگرده. جینی: مجبور بودم........ نمیتونستم.........نمیتونستم ببینم که رون میخواد باهات چیکار کنه. اون اگه تورو میگرفت دمان از روزگارت در میاورد. به این نگاه نمیکرد که تو دوستشی یا دشمنش. دیگه تو اون لحظه اینجا اومد تو ذهنم و آوردمت اینجا .هری: جینی من.........من....... من باید یه چیزی بهت بگم!!!!!!!! جینی : جانم بگو. هری : من.....من....ینی...... نه نمیتونم بگم و یهو رفت جلو💋
(خب حالا اون دوتا رو تو همون حالت ول میکنیم تا به کارشون برسن و برمیگردیم پیش رون و دراکو😂😂) پامفری: اوه اوه چیکار کردی با دستت آقای مالفوی. دراکو: هیچی ......فقط...... (با صدای بلند ) آیییییییی . من : باشه طاقت بیار و بعد دستمو گذاشتم تو اون یکی دستش. خانم پامفری داشت دستشو باندپیچی میکرد و دراکو هروقت که خیلی دستش درد میگرفت محکم دست منو فشار میداد. بالاخره باند پیجی دست دراکو تموم شدو خانم پامفری رفت پیش رون. پامفری رو به هرمیون گفت: من به آقای ویزلی آرامبخش زدم احتمالا دیگه تا یکی دو ساعت دیگه به هوش میان. هرمیون : ممنون😃
بعد از نیم ساعت هری و جینی. و دیدیم که با عجله وا د درمانگاه شدن. من و دراک، روی تخت کنار رون نشسته بودیم و هرمیون هم رو صندلی اونور تخت رون . من : هری معلوم هست شما کجایید؟😠 ببین رون چقد عصبانی بوده و دراکو رو نشونش دادم. ببین حالا نمیشد یه وقت دیگه برید 😠😠اه الان دراکو داره.........دراکو دستشو گذاشت رو دهنم و نزاشت حرفم تموم شه. دراکو با لحن آروم گفت: هیسسسسسس . حالا که چیزی نشده بعدم مقصر خودم بودم نه رون. جینی: من واقعا متاسفم . من آپارات کردم نه هری. همه باهم: وات😳😳😳؟؟؟ دراکو : هری موفق شدی؟؟؟؟؟ هری : آره بهش گفتم😍😍
دیگه قرا شده از این به بعد من تو تستام آب قندم بزارم...... ولی چون آب قند نداشتم بجاش آب پرتقال میذارم😂😂😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من غش کردم یکی منو بگیرههه🤤
بیا بهت آبقند بدم
🍹
کار ساز نی😂🥺
عالیه عاجی موفق باشی🥺🥰
مرسی عاجی😘
نههههه آب پرتقال جواب نمیده من الان غش میکنم🥶💕
🍷 اَ اینا بهت بدم؟؟؟😂😂😂
نه اَ اینا موخوام🍺😂😂