خب یادتون نره لایک کنین و کامنت بزارید تا برای پارت های بعدی انرژی بگیرم 🙃💗
👵🏼: ولی چون امروز کلاس اولتون با هم فرق داره من یکی از همکلاسی های جدیدتو می فرستم تا امادت کنه ( ها چیه فک کردین من به این راحتیا دست اینارو تو دست هم میزارم؟ 😈 خب اره درست فکر کردین 😂 ولی حالا حالاها اتفاق جدی ای نمیفته ) ادامه ی صحبت پرفسور دووی: در کل دختر خوبیه، شاید یکم جوگیر باشه اما مطمئنم دوستای خوبی میشید. سوفی از طریفی ناراحت بود که باید تا کلاس های بعدی صبر کنه از طرفی هم هیجان زده بود که قراره با یه دختر جدید اشنا، شایدم حتی دوست بشه.
پرفسور با صدای بلند داد زد« رِیوِن؟ ریـووووون؟ کجا موندی دختر ؟ که ناگهان صدای دست گیره ی در امد و ....
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
وای خیلی خوشحالم که چند نفر مثل خودم پیدا کردم ژانر منم فانتزی فریتیلیه
خیلیم عالی منم خوشحالم که کسایی که این کتاب رو خوندن پیدا میکنم😃❤️
واییییی این عالیه اتفاقا خودم هم دارم یه داستان تو همین ژانر می نویسم
من دختر مدیر مدرسه ی خوبام💖😊
(وی به طرز فجیعی خل شده است😐) اسمم نیکولته و تریستان بوی فرندمهاسم عموم رافل و پسر عموهام ریان و جاپت هستن😐مامانم الکس بیلیه بابامم مدیر مدرسه ی خوباست(همون داداش دوقلوی رافل که تو جنگ کشته بودش) داداشم یه اصگول به تمام معناست. اسمش فیلیکسه و کراش کل دخترای مدرسه ی خوباست(این شخصیت تو داستان نبود😐🍧) ولی خو اخلاقش عین س. گ. ه بچه بیشوریه.(بلا نسبت😐) خب داشتم میگفتم اسمم که نیکولته و موهام پر کلاغی و چشام سبز تیره. خیلی جذابم😂😐اسم داییم کانره و دخترداییم کلارا
نه بابا راحت باش منم همینجوری ام اگه نبودم که داستان از فانتزی ها ذهنیم نمینوشتم که 😂💔
من اصولا از بیشتر آدمای خیالپرداز خوشم میاد😅🙂خیلی خوشوقتم که شما را ملاقات نمودم😂😀