حرفی ندارم😐 فقط این عکس رو نتونستم تو تست قبلی بزارم😐 دیگه هم حوصله ندارم چالش بزارم😐 فقط دوتا رمان خوناشامی معروف معرفی کردم تهش😐
پارت ۸
آناهیتا:
اوففف خانواده خسته کننده ای دارن . با حالت کِسل به سمیه که در حال پخت و پز بود تو آشپز خونه نگاه می کردم.
اَری هم که رفته تو جنگل با دوستش بدوعه .هوممم
_هِیییییی
-دختر جون به جای آه کشیدن بیا به من کمک کن غذا درست کنم.
_نمی خوام
برگشت چپ چپ نگام کرد
منم پوکر نگاهش کردم😐
_پس از غذا خبری نیست
_باشه😐
انرژیش شدید شد.احتمالن از دستم عصبیه یا داره حرص می خوره
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
وای داستانت عالیه و من عاشق آناهیتا هستم چون هین خودم هست فقط من قدرت ندارم و موهام سفید نیست ولی کاملا بدون احساس هستن و لطفا زودتر بزار
ممنونم
چه جالب ولی موهای آناهیتا ترکیبی از سیاه و سفید هنوز به تور کامل سفید نشده😁
راستی اولین رمانی که معرفی کردم میشا دختر خوناشام هستش
به این استیکره🔫 علاقه زیادی داری نه🤨 آخه خیلی استفاده میکنی😁
اره استیکر مورد علاقمه😁🔫
اهوم عشقمه😐🔫