سلام پارت اول گذاشتم ببخشید که دیر شد
از زبان آیانا:
مثل همیشه از خواب پاشدم حاضر شدم و رفتم پایین دیدم خاله جون داره یه با گوشی حرف میزنه (آیانا از بچگی پدر و مادرش رو از دست داده و با خاله اش زندگی میکنه)
تا منو دید گوشی قط کرد گفتم:خاله جون من می رم دیدن کارترین چیزی از بیرون نمیخوای
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
به نظرم دوست دختر و دوست پسر بازی رو یه خورده کم کن
خیلی خوب بود ولی کم بود یکم زیادشون کن
مرسی
کارتم عالی ادامه بده
دوستان پارت دو یک هفته هست که گذاشتم ولی میزنه به شلوغی بر خورده و قبول نمی کنه
سلام میای همکاری کنیم ایده دارم
داستانت عالیه
عزیزم می خواهم اینو تنها بنویسم
ولی دوست داری می تونی ایده تو بگو با هم داستان بنویسیم
واییی عالی بود راستی میای همکاری کنیم ؟
عزیزم میخواهم این داستان رو خودم بنویسم ولی اگه تو اید داری برای داستان
بیا دوتایی روش کار کنیم اگر دوست داشتی
دوستان امروز پارت 2رو گذاشتم و پارت 3روهم میذارم که دو پارت باهم منتشر بشه
عالی ادامه
وایی عالی بود 💖💖😘😘😘😘😘😘😘😍
قشنگ بود
دوستان لطفا نظر بدید