
سلام بچه ها بابت تاخیر معذرت میخوام اینم پارت ۱۲ لطفا در مورد داستانم نظر بدید تا روحیه بگیرم وگرنه تا پارت ۱۵ بیشتر نمینویسم
اکوما رو ازاد کردم اخی خیلی وقت بود این کارو نکرده بودم منو گربه سیاه : بزن قدش که نادیا اومد جلو : دختر کفشدوزکی گربه سیاه میشه درباره برگشتتون توضیح بدین ؟ من: اوه اره درسته ...... اهم اهم (الان مثلا گلوش را صاف میکنود) مردم عزیز پاریس همونطور که مشاهده نمودین ارباب شرارت جدیدی پیدا شده که از شما خواهش میکنم باعث ناراحتی هم نشین و جلوی خشمتون رو بگیرین گربه سیاه : تا توسط ارباب شرارت (همون ارباب دلالت )شرور نشین نادیا : خیلی ممنون من و گربه : خواهش بعد با هم رفتیم یه جایی تبدیل شدیم اما یه دفعه هر دومون داد زدیم : ارمیتا
بعد به سمت رختکن دویدیم ارمیتا هنوز تو کمد بود و داشت لاک میزد ( خوش بحالش من به خاطر مدرسه ها نمیتونم )با دیدنش هر دو یه یه نفس راحت کشیدیم و دویدیم سمتش من : خوبی ؟؟ ارمیتا : اره دختر کفشدوزکی و گربه سیاه نجاتم دادن و چشمک زد ادرین : ای بلا .......
ادرین : ای بلا ......... من لپ ارمیتا رو بوسیدم و گفتم :دختر خودمه دیگه ادرین : ها بله خانم رازداریش هم به خودت رفته از زیر زبونش نمیشه هویت کشید (پس چی فک کردی به ارمیتای اصلی خودم رفته دیگه ) دست همو گرفتیم رفتیم سمت کلاس ارمیتا که یهو اقای جامکران صدامون زد : اقای اگرست ؟ خانم اگرست ؟ ما برگشتیم : بله ؟؟ اقای جامکران : مدرسه تعطیله ما : چه خوب ^^ بعد رفتیم خونه منو ادرین هم زنگ زدیم شرکت و گفتیم که امروز نمیایم
تو خونه من : ادرین؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ادرین همون طور که تو گوشی بود جواب داد : جانم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ارمیتا : میشه برامون فست فود سفارش بدی ؟؟؟؟؟؟؟؟(ادرین برا منم میگیری ؟؟ \ ادرین : خیر \ من : لطفا \ ادرین : نچ \ من : خسیس \ ادرین : ) ادرین : باشه ولی نیایش هم هوس کرده برا اونم میگیرم ( مرسییییییییی \ ادرین : خواهش ) ارمیتا و من : هورااااااااااااااااااا (منم ملحق میشم : هورااااااااااااااااااااا ) *************ادرین : زنگ زدم فست فودی غدا سفارش دادم وقتی اوردش شروع کردیم خوردن ( یامم یامم یامم *با صدا میخورد* ادری جون دستت طلا ایشالله خیر ببینی ) مرینت : ادرین جون دستت درد نکنه هوس کرده بیدم شدید من : خواهش عزیزکم ( اخیی )
در همین هین ( درسته؟؟؟؟؟؟)از زبان راوی گل و خشمل و همیشه گشنه : (خب با رای اکثریت هاک موث برابر است با لایلا ) لایلا میراکلس را در دست می فشارد : لعنتی اولین حمله شکست خورد بعد لبخندی شیطانی میزند : اما جوجه رو اخر پاییز میشمارن .............. ادامه دارد.....
ببخشید اگر کم بود تا پارت بعد بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییی بود