😳😳😳😳😳😳😳😳😳😳
وقتی صبح شد مامانم گفت بدو دخترم باید بری مدرسه من گفتم باشه زود صبحونه رو خوردم مامانم منو زود با ماشین رسوند مدرسه وقتی در مدرسه رو باز کردم دیدم که چراغا خاموش بود من میترسیدم😨
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
خیلی عااالیه😇
ممنونم آجیییییی💜💜💜
باشه آجی کوشینا😊😊😊
ببخشید دوستان اشتباه لپی شد نوشتم بخره باید مینوشتم میخوره😅
داستانت قشنگه 💙 سعی کن یکم طولانی باشه💓
چشم آجی من میشی😍😊😆
چرا که نه ☺ اسمم نرجسه ... میتونی کوشینا صدام کنی