
🥰🥰🥰🥰🥰🥰😊😊😊😊😊😊😊😘😘😘😘😘😘😘😘😘

بعد تو گفتی که میتونید بیاید خونه ی من (خونت 😍👆🤤)اعضا هم با کلی اسرار اومدن مارتا:اخجون تا صبح بیدار می مونیم کوک:ارهههههههه اعضا:نههههههههه قیافه کوک بعد از ضایع شدن خیلی بامزه بود مارتا و کوک:اخهههعه چرااا با هزار مکافات راضیشون کردیم رسیدیم خونه مارتا:خب بچه ها این خونه و اینم شما بعد اونارو هل دادی تو استخر داشتی از خنده پخش زمین میشدی که کوک دست تو گرفت بعد انداخت تو آب با کوک چشم تو چشم شدی و خیلی بهت نزدیک شده بود که

که یه هو پسرا گرفتنو گفتن ما رو میندازی تو آب بعد کلی خندیدین بعد ۷تا لباس خواب آماده کردی و دادی به شون بعد خودتم این لباسو پوشیده بودی(👆👆👆) کوک محوت شده بود که تو رفتی آشپز خونه یه عالمه خوراکی و نوشیدنی غذا و شیر موز 🤣 آوردی بعد یه فیلمی که مافیایی و احساساتی بود گذاشتی و نشستید ونگاه کردی وقتی میخاستن کسیو بکشن میگفتی بدو دیگه بکشش بکششش🤬😈😈 وقتی جای احساسی فیلم میومد گریه میکردی اعضا هم مونده بودن چی بگن شوگا از اون ور میگفت گریه نکن فقط یه فیلمه بعد توهم میگفتی اخه حقش نبو مامانشو بکشن 😭😭😭😭(🤣🤣🤣🤣🤣🤣نویسنده اینور🤣🤣🤣🤣🤣)

که یه هو پسرا گرفتنو گفتن ما رو میندازی تو آب بعد کلی خندیدین بعد ۷تا لباس خواب آماده کردی و دادی به شون بعد خودتم این لباسو پوشیده بودی(👆👆👆) کوک محوت شده بود که تو رفتی آشپز خونه یه عالمه خوراکی و نوشیدنی غذا و شیر موز 🤣 آوردی بعد یه فیلمی که مافیایی و احساساتی بود گذاشتی و نشستید ونگاه کردی وقتی میخاستن کسیو بکشن میگفتی بدو دیگه بکشش بکششش🤬😈😈 وقتی جای احساسی فیلم میومد گریه میکردی اعضا هم مونده بودن چی بگن شوگا از اون ور میگفت گریه نکن فقط یه فیلمه بعد توهم میگفتی اخه حقش نبو مامانشو بکشن 😭😭😭😭(🤣🤣🤣🤣🤣🤣نویسنده اینور🤣🤣🤣🤣🤣)

فیلم تموم شد بعد نشستید که ببنید کی با کی میوفته کلا ۴ تا اتاق داشتی جین و نامجون باهم افتادن .جی هوپ و وی باهم .شوگا جیمین هم باهم جانگ کوک چون رفته بود دستشو جامونده بود وقتی اومد باید تو اتاق تو میخابید رفتید تو اتاق و میخاستین بخوابین خیلی خسته بودین تو همیشه عادت داشتی یه بالشتو بغل کنی چون اون بالش زیر سر کوک بو د نمیتونستی نصف شب فکر کردی کوک بالشته و محکم بغلش کردی کوک که داشت له میشد برگشت سمتت اروم خوابیده بودی و زورش نمیرسید خودشو از بغلت در بیاره بعد برای اینکه راحت باشه بغلت کرد و خوابیدید صبح شده بود اعضا اومدن دیدن شما دوتا تو بغل هم خوابتون برده و گفتن حتما یه چیزی بینشون هست و با خنده رفتن حال جین صبحونه رو درست کرد بعد تو یواش بیدار شدی و خودتو تو اون حالت دیدی شوکه شدی ولی نمیخواستی از بغلش بیای بیرون و محکم تر بغلش کری کوک هم متوجه اساسی شد و چشماشو باز کردو

بعد چونتو گرفت و بوسیدتت وتوهم همین جوری مونده بودی که چیکار کنی بعد دوباره بغلت کرد و بعد پاشدید برید پایین که صبحونه بخورید آماده شدید و رفتید دانشگاه تو چند تا لباس خوب داشتی دادی و پسرا پوشیدن بعد تموم شدن کلاس به زیر دستات گفتی که آمار کسیو در بیارن انگاری یکی از دشمنات تو ایتالیا اومده بو بکشتت اوناهم همین کارو کردن فهمیدی که کجا زندگی میکنه ۲۴ ساعته حواست بهش بود و....
منتظر پارت بعدی باشید دوستون دارم کامنت و لایک فراموش نشه🥰🥰🥰🥰🥰🥰😍😍🤩🤩🤩😍😍🥰🥰
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت 5 چی شد کی میزاری؟