
خب این هم از پارت دوم که کشف هویت توش صورت میگیره به احتمال زیاد ♥ امیدوارم خوشتون بیاد ♥ نظر یادتون نره 😉
از زبان لیدی باگ ♥️ کت نوار گفت : ام .. فکر نکنم حالت خیلی خوب باشه ها 😅 گفتم : خیله خب یک آسیب کوچیک دیدم میرم پشت دیوار به کوامیم غذا دادم میتونیم حلش کنیم . گفت : باشه 😃 به زور راه میرفتم چون جاییو نمیدیدم .. یهو کت نوار اومد جلو و دستمو گرفت و گفت : با اجازه . میترسم یه نقص بدنی وجود بیاد درونتون 😁
گفتم : ممنون 😑 وقتی تا پشت دیوار رسوندمم گفت خیله خب من تشریف میبرم راحت باشین ! خداکنه واقعا رفته باشه 😬 دلی به دریا زدم و گفتم : تیکی ، خال ها خاموش . به طرز عجیبی دوبار پلک زدم و چشمام همه جا رو میدید .. یک لحظه خشکم زد .. با ذوق و شوق قضیه رو به تیکی گفتم : آره مرینت الان بایدم ببینی . گفتم چرا ؟؟ گفت : چون آسیبی که تاریکی بهت زده اول به تو منتقل شده ، بعد که به حالت عادیت برگشتی به من .. یا بهتر بگم هر وقت به حالت عادیت برگردی چشمای من سیاه میبینه و هر وقت تبدیل به لیدی باگ بشی چشمای تو سیاه میبینه ..
با حالت نا امیدی گفتم : پس برای همین .. اگه استاد فو بود حتما راه حلشو میدونست 😣 تیکی با صدای آرومی گفت : حالا عیب نداره .. چند ثانیه بعد با حالت امیدوار بهم نگاه کرد و گفت : البته یادمه یکبار استاد فو به یکی از کوامی ها اینو گفته بود .. البته برای احتیاط چون خیلی خطرناک بود .. اون .. وای خدایا اسمش چی بود .. اولش پ داشت ... خوشحال شدم و گفتم : پالن ؟! گفت : نه نه ... چند ثانیه فکر کردیم و یکهو با هم گفتیم : پلگ !!
تیکی گفت : یک نقشه دارم ! میتونیم بگیم کت نوار بیاد و راه رو از کوامیش بپرسیم . ولی باید ببینی پس .. بهتره هویتتو بفهمه 😅 گفتم : نه نه به هیچ وجه .. یک راه حل دیگه نیست ؟! سرشو تکون داد .. گفتم خیله خب .. صداش کردم و گفتم : کت نوار ، چشماتو ببند و کنار دیوار . گفت : چرا چشمامو ببندم ؟! گفتم : چون باید هویتمو بفهمی . هر وقت گفتم میتونی چشماتو باز کنی . خیلی خوشحال شد و گفت : باشههه
چشماشو بست و اومد جلو . دستشو توی دستم گرفتم و با صدای آرومی گفتم : باز کن .. چشماتو . چشماشو باز کرد و با دیدن من جا خورد : م .... مرینت !!!! گفتم : تو منو میشناسی ؟! گفت : البته !! چشماش هنوز باز مونده بود . فکر کنم خیلی تعجب کرده بود 😅 زیر لب گفتم : و من تورو میشناسم ؟!
گفت : بازم البته ! نمیدونستم گوشاش انقدر تیزه که حرف زیر لبم هم بشنوه 😬 گفت : پنجه ها داخل !! تا اومدم چشمامو ببندم چشمم به چشم های سبزش خورد ... از زبان آدرین ♥️ وقتی به حالت عادیم برگشتم مرینت بی اختیار بغض کرد و عقب رفت .. یکهو پرید بغلم و بغضش شکست 😅 منم سرمو روی موهاش گذاشتم و تقریبا دو دقیقه بغل هم بودیم .. ولی آخرم دلیل گریه اش رو نفهمیدم 😪
گفتم : چرا گریه ؟! ناراحتی کت نوار منم ؟😅 سریع اشکاشو پاک کرد و گفت : نه نه نه البته که نه فقط .. هیچی ولش کن مهم نیس . ( فکر کنم خودتون بدونین چیو میخواست بگه 😉) گفتم : چیزیو که پنهون نمیکنی مرینت ؟ قانع تر جواب داد : نه نه نه نه نه نه البتهههههههههههههههه که نه ! گفتم : باشه ببخشید آروم 🥺 از قیافم خندش گرفت و گفت : فقط من یک سوالی ازت دارم بپرسم ؟ گفتم : دو تا سوال بپرس 😉 لبخند زد و گفت : خب تو لیدی باگ رو دوست داشتی نه مرینت .. رو پس .. تعجب کردم . سریع انگشت اشاره ام رو روی لبش گذاشتم و گفتم : تو بانوی منی چه بی نقاب چه با نقاب 😁
از زبان مرینت ♥ این حرفو که زد تقریبا هم رنگ تیکی شدم که بالای سرم می پلکید .. آدرین با دیدن قیافه من خندید .. گوشیمو برداشتم و از دوربینش خودمو دیدم .. واقعا تیکی هم انقدر قرمز نبود 😂
تقریبا دو دقیقه داشتیم به هم نگاه میکردیم تا باورمون بشه خود واقعیمون این بودیم 😂 پنج دقیقه گذشت و تیکی گفت : تاریکی چشم من چی شد ؟😕 آدرین گفت : کسی راهشو میدونه ؟ گفتم : پلگ .. پلگ رو صدا زد . گفت : کجا بودی بیرونم نمیومدی ؟😄 گفت : میخواستم شاهد فیلم هندی نباشم 😅 آدرین گفت : آره جون خودت 😝 خب بگذریم راه حلش چیه ؟ گفت : راه حل ؟ راه حل چی ؟!
آنچه خواهید خواند ♥ پلگ : دو تا راه داره ... آدرین : پ ... پدر !!! یعنی تو ... تیکی : مرینت دوسو داره با من ارتباط برقرار میکنه ..
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام
هر چه سریعتر پارت بعدی رو بذار
ممنون از تست
عالی بود❤️❤️❤️
خیلی عالیییی بوددد منتظر قسمتتت بعدم دیوونه وار😂😍😍😍😍