به نام خدا ، سلام ،حوصله ندارم چیزی بگم برو سراغ داستان
با کلافگی ژورنال ( همونی که میبل به دیپر داد تا توش بنویسه) رو میبندم و رویه میز میزارم . اکسولاتل:هنوزم تو فکر حرف بیپری ؟ سرم رو به علامت آره تکون میدم . دیپر: شاید اگه به آزمایشگاه برم بتونم یه چیزی بفهمم . وارد آزمایشگاه شدم . همونطور که دنبال چیزی بودم که بتونه بهم کمک کنه با اکسولاتل صحبت میکردم . دیپر : میگم به نظرت چی باعث شد بیپر و بقیه به اینجا بیان ؟ اکسولاتل: یه قدرت قوی اما ناپایدار . دیپر: همونی که بیپر گفت ؟ اکسولاتل : آره . دیپر : ممکنه دلیلش... اکسولاتل: آره ممکنه.
12 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
پارت ۱۰ تو بررسیه
عالیی بود اجی خوشملم 😚👏
من عاشق این چرت و پرت های توعم ولی میدونی که اینا چرت و پرت نیستن آجی خیلی قشنگ مینویسی 🙃✌️🌈(این استیکرا کنار هم بودن خیلی ترکیب قشنگی شد گفتم بزارم 😂💔)
تشکر آجی خوشگلم :)💖
خیلی عالی بود +_+
چرت و پرت بعدی رو زودتر بنویس که ما خیلی چرت و پرتاتو دوس داریم 😂
تشکر💗
خدا کریمه 😂
عالیییییییییییییییی بودددددددددددد🤩😁
شرمنده ، تست قاطی کرد « به وسیله نگاه میکنم . انگار سیمی که وسیله وصل بود با یه چیز خیلی تیز بریده شده بود. مثل یه تیغه . دیپر: تیغ؟ بلند میشم . دیپر: وقتی میدونی از وجودت باخبرم چرا خودت رو پنهان میکنی؟ ریچارد از تاریکی میاد بیرون . دیپر: بهت که گفتم ، من به تو اعتماد ندارم »
ایول آجی دمت گرم اینجا رو گفتی داشتم از فوضولی میمردم که چی شد