سلام بچه ها امید وارم از این داستان خوشتون بیاد این داستان جنایی 🖤 رمانتیک🥰❤ و کمی طنز😁

خب،تو یه دختر ۱۸ ساله ایکه خیلی خوشگلی و از ۵ساله گی با پدر و مادرت به کره ای جنوبی اومدی و پدرت رئیس یه گروه بزرگ مافیا تو ایران هست مادرتم دستیار ش بود پدرت به خاطر دشمن های زیادی که تو ایران داشت اومد کره تو کره دوست های زیادی داشت به خاطر همون کره ای بلد بود و به تو ومادرت یاد داده بود اسمتم مارتا بود و باید هیشه تظاهر میکردی که دختر ترسو و مهربونی هستی تا کسی شک نکنه

با ماشین لامبورگینی مشکی ماتی که داشتی رفتی دانشگاه هنر (به هنر خیلی علاقه داشتی) ماشین تو پارک کردی رفتی داخل دانشگاه همه ی نگاه ها رو تو بود خوشگلترین دختر دانشگاه تو بودی و خودت ایتو میدونستی چون با همه فرق داشتی😎 رفتی تو یکی از ردیف ها نشستی بعد کلی پسر دورت جمع شدن و تو هم واقعا داشتی اذیت میشدی که یه پسر خوشتیپ اومد دست تو گرفت و برد یه ردیف دیگه (پسری که دستتو گرفت عکس بالا🤤👆👆) ذهنت:وای چه پسر خوشتیپیه 😂🤭

جونگ کوک: رفتم دانشگاه دیدم کلی پسر دور یه دختر جمع شدن بعد رفتم جلو وای چه دختر خوشگلی بود دیدم داره اذیت میشه بعد دستشو گرفتم و بردم یه ردیف دیگه بعد خودشو معرفی کرد گفت امشب مارتا هست و از ۵ساله گی اومده ایران بعد

بعد ۶ تا پسر دیگه هم اومدن بعد یه کی شون گفت نمیخای مارو با این خانم زیبا آشنا کنی تو سریع از جات بلند شدی وگفتی راستش ماتازه باهم آشنا شدیم بعد خودتو معرفی کردی اوناهم هم خودشونو معرفی کردن اول نامجون .بعد جیمین. بعد جی هوپ. جین. تهیونگ. واخرم یونگی گفت که میتونه شوگا صداش کنی اونا ازت تعریف می کردن توهم معلوم بودکه خیلی خوشت اومده🤭😅(ای کلک😂) راستی تیپ بالا رو زده بودی

دانشگاه تموم شد ورفتی ماشین تو برداری که ۱۰.۱۵ تا پسر دورت جمع شدن و میخاستن اذیتت کنن تو هم جوری رفتا کردی که انگار ترسیدی پسرا هم از اون ور داشتن میومدن که ماشینشون بردارن که تورو دیدن که کلی پسر دورت جمع شدن و میخان اذیتت کنن بعد کوک و شوگا میخواستن بیان که اعضا جلوشون گرفتنو گفتن تعداشدن خیلی زیاده از پسشون برنمیایم اوناهم همین جوری وایستادن بعد تو خودتو زدی به ترسیدن بعد یهو گفتی شما ها فکر کردین که کی هستین ه.ر.و.م.ز.ا.د.ه.های عوضی بعدرفتی جلو ۵تا شونو زدی بعد یه کی شون محکم زد تو گوشت و از لبت خون اومد داشتی دیونه میشدی دستشو جوری گرفتی که شکست بعد از کمرت تفنگ تو در آوردی و گذاشتی رو پیشونیش اعضا هم از اون طرف داشتن نگاه میکردن که شوگا گفت عجب دختر باحالیه اعضا چپچپ یه شوگا نگاه کردن شوگا هم گفت چیه خوب راست میگم دیگه😏🤨اعضا خندشون گرفت🤣 بعد جیمین گفت بیاید تا طرفو نکشته جلشو بگیریم

خوب بچه ها امید وارم خوشتون بیاد و لطفا لایک کنید لایک کردن شما خیلی برام باارزشه به خاطر این گربه که شبیه شوگاست لایک کن🥺🥺🥺
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تروخدا پارت 5 رو بزار
اولین نفر من لایک کردم.واقعا از داستانت خوشم اومد عالی بود.اون گربه هم واقعا شبیه شوگاست😂🥰