Part 3 💙🖤💙 لایک و کامنت و فالو یادتون نرهه💙🖤 فالو=فالو
🖤:ساعت هفت بعد از ظهره . وقتشه که برم به مهمونی کاملیا لباسمو میپوشم موهامو شونه میکنم . موهامو باز میزارم و به خودم عطر میزنم. 🖤:مامان من دارم میرم جشن دوستم کاملیا. ساعت دوازده میام مادر وریتی:باشه عزیزم مراقب باش❤️ 🖤:از خونه میام بیرون و به اژانس زنگ میزنم 🖤:الو؟ سلام من یه ماشین میخواستم به ادرس********** اژانس:ببخشید ولی ماشین نداریم . دو ساعت دیگه ایبی نداره؟ 🖤: ام. نه خیلی ممنون خداحافظ پوفف دو ساعت دیگه؟ حالا چی کار کنم لمو رو میبینم که جلو در خونشون وایساده یه ماشین میاد مشکیه بعید میدونم اژانس باشه . برام دست تکون میده 💙:سلام👋🏻 وریتی بیا با من بریم 🖤:سلام. نه زحمت میشه 💙:بیا خب من ک نمیتونم بگم نه چون اژانس نیست. پس میرم باهاش. 🖤:🚶🏻♀️سلام 💙:سلام خوبی؟☺️ 🖤:ممنون راننده ماشین شبیه بادیگارده😂 لمو یه نگاهی بهم میندازه و سرخ میشه 💙:خوشگل شدی☺️ 🖤:🤗ممنون تو هم همینطور
بلاخره میرسیم به خونه ی کاملیا پیاده میشیم و میریم تو کاملیا: سلام یچه هاا خوش اومدید😃🤩 🖤💙:مرسی ❤️ کاملیا:بفرمایید تو 💙🖤:🚶🏻♀️🚶🏻♂️ من میرم و میشنم رو صندلی و لمو هم میاد کنار من نمیدونم لیلی کجاست فک کنم نیومده اهنگ میزارن و اهنک ملایمه😌چه قشنگه🎶🎵 همه بلند میشه و تانگو میرقصن . لمو بلند میشه 💙:پرنسس مایلید با من برقصید؟😊 و دستشو دراز میکنه 🖤:☺️بله شاهزاده دستمو میگیره و بلندم میکنه
ب.د.ن.ش.و به من نزدیک میکنه و با دستش کمرم رو میگیره منم دستمو دور گردنش حلقه میکنم🎵🖤🎶💙🎵🖤🎶💙🎵🖤🎶💙 با هم میرقصیم و اهنگ تموم میشه . همه هم رو م.ی.ب.وس.ن لمو صورتشو به من نزدیک میکنه جوری که میتونم نفس داغش رو حس کنم و گونم رو م.ی.ب.و.س.ه 🖤:☺️♥️ 💙:😊😻
کاملیا:بچه ها بیاید شام حاضره 💙🖤:🚶🏻♀️🚶🏻♂️ من میرم میشینم و یه دختره میاد کنارم میشینه لمو هم میره میشینه و تا میشینه یه دختره میاد کنارش میشینه غذامو میکشم و شروع میکنیم به غذا خوردن . لمو میخواد دستمال کاغذی برداره و دختره با اینکه میدونه دستشو میزاره رو دس لمو دختره:وای ببخشید من فقط میخواستم دستمال بردارم 💙:ولی تو که دست من رو که داشتم دستمال بر میداشتم دیدی😒دختره:ام . نه نه من ندیدم دستتو 💙:دیدی خوبم دیدی . میشه بری یه جا دیگه بشینی؟؟ دختره:وای حالا چرا اینطوری میکنی 💙:چی گفتی؟ دختره:ها؟😦هیچی هیچی ببخشید 💙:خوبه. جات رو با وریتی عوض کن دختره:😦باشه باشه نمیدونم چرا انقد ترسیده من بلند میشم و دختره میاد جای من میشینه منم میرم کنار لمو لمو بهم لبخند میزنه و به غذا خوردنش ادامه میده برام عجیبه . چرا اینکارو کرد؟ چرا دختره انقد ترسید؟؟ 💙:چیزی شده وریتی؟ 🖤:ها؟ نه هیچی نشده🙂 💙:باشه 😄
💙:بادیگاردمارو ببر خونه بادیگارد:چشم قربان اون... اون بادیگارد داره؟ام حتما پول داره ....میرسیم خونه..... 💙:وریتی بیا خونه ی ما بمون 🖤:نه من باید برم 💙:وریتی. میشه با من صادق باشی؟ 🖤:من ... من باهات صادقم 💙:باشه❤️ من اذیتت نمیکنم پرنسس ام ولی صورتت 🖤:ها؟ 💙:هیچی خداحافظ 🖤: خداحافظ 👋🏻❤️
اسلاید اضافی💙🖤✌🏻
خب این هم پارت سه حمایت کنیییددددد😭 لایک و کامنت و فالو یادتونن نرهه فالو=فالو 👸🏻💙مرسی برای انجام تست 💙👸🏻
اسلاید اضافی 💙🖤👸🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی خوب بود کیوتی حتما ادامشو بنویس😜💙
مرسی اجی🍓😘😘 باشه مینویسم💕✨