اینم پارت ۷😐🤞🏻خب این از زبون شاهرخ الفا ی رتبه ۶ هست نمی دونم درباره رتبه بندی گرگینه ها می دونید یا نه ولی اگه نمی دونید بگید توضیح بدم😐🤞🏻دوتا رمان مخصوص گوشی و کامپیوتر معرفی کردم حتما بخونید من که عاشقشونم😐🤞🏻
پارت ۷ 🐺دیروز چه روزی بود اون دختری که ارشاد می گفت احتمال داره جادوگر باشه یه الهه بود. عجب چیزی بودا .دیروز به تمام خانواده اون دختره زنگ زدم .دهنم کف کرد هنوزم حس می کنم دهنم خوشک شده.اه اه. ما بهش دروغ گفتیم اون قراره برای همیشه اینجا موندگار شه چون باید پیش هم نوع های خودش باشه. دیروز ذهن تمام خانواده اش ازش پاک کردم برا همین دهنم کف کرده. نمی دونم فاز این ارشاد چیه زده گوشی دختره رو دزدیده شماره هایی که توش بود رو کش رفته می گه به شماره ها زنگ بزنم دستور بدم همه اون دختره آم ارشاد گفت اسمش چی بود ماهیتابه نمد همچین چیزایی بود رو از ذهنشان پاک کنم
هِییی روزگار مثلا من الفام اون بهم دستور می ده حیف که پدر عزیزم گفته بهش گوش بدم چون با تجربه اس. کنترل گروه هم گذاشته به عهده سپهر(بتا دوم) هِی به من هیچ کاری نمی ده مثلا درجه الفای من از اون بیشتره ها. ولش باو کی حالش رو داره اصلا. البته نصف حافظه هارو پدرم پاک سازی کرد نصف هم من. بهتره برم یه خورده با گرگم تو جنگل حال کنم گرگم زوزه ای کشید مثل اینکه خودشم مشتاقه پس برو که رفتیم از در خونه می خواستم برم بیرون که _کجا شاهرخ آیی خدا نمی زاره مثل ادم بریم بیروناااا😑 _میرم بدوم بیرون مامان جون مامان_خیله خب فقط سعی کن گرگت رو کنترل کنی که مثل اون دفعه گندش بالا نیاد _مامان جون اون یه تصادف بود. حالا هی بگین _انقدر می گم که تکرار نشه حالا گمشو بیرون از خونه فقط تا قبل شب برگرد.مراقب گرگت هم باش.افرین پسر خلم _دست شما درد نکنه واقعا _گمشو دیگه تا تو خونه هپصت نکردم ای وای. یه خدافظی گفتم و در رفتم همه مامان دارن ما هم داریما
شیفت دادم و پریدم تو جنگل د بدو این بوی چیه؟(هَتچه) وویی چه سوزی داره بوی برف و یخ و آب (اصلا مگه اینا بو هم دارن😑) دویدم سمت بو.عه بوی اَرسلان جونم که هست. رسیدم به اَری و یه دختره که محجبه بود وویی چه نگاهی داره. گرگم ناله کرد در مقابل نگاهه خیلی سردش سوز ناک بود ولی نمی تونستم نگاهم رو از نگاهش بگیرم وقتی روش رو اون ور کرد بلا فاصله شیفت دادم و رو زمین نشستم ارسلان اومد کنارم _شاهرخ شاهرخ خوبی دختره_ اومم تو باید آلفا باشی چون بی هوش نشدی و گرگت خیلی قویه نفسام تند تر می شد با هر کلمه که می گفت _چیکارش کردی هانننن؟ _هیچی فقط می خواستم بدونم چرا انقدر تاریکیش بیشتره که فهمیدم.خیلی گرگش قویه چون انتظار داشتم جلوم زانو بزنه ولی نزد😏 من_ اون اون کیه سینه ام خس خس می کرد. چم شده؟ _بیا گند کاریت رو درست کن _اوففف خیله خب اومد سمتم و دستش رو گذاشت رو پیشونی. آآآههه
واییی.راحت شدم انگار یه وزنه ۱۰۰ کیلویی گذاشته باشن رو سینم . از جام بلند شدم.َاری هم چون پیشم نشسته بود بلند شد. دباره به چشم هاش نگاه کردم هیچ حس عذاب وجدان و پشیمونی تو چشمش نبود _این آناهیتاست همون که ارشاد درباره اش بهت گفت.البته قرار بود فردا آشنا بشی باهاش. _تو همون ماهیتابه ای دستم رو گذاشتم جلو دهنم.اوا خاک به سرم این چی بود گفتم😬😅 ارسلان از خنده قش کرد هه هه اصلانم خنده نداشت.بهش چپ چپ نگاه کردم تا از رو بره ولی توله گرگ بدتر خندید😑 به دختره نگاه کردم اون داشت به درختا نگاه می کرد انگار نه انگار بهش چی گفتم روش رو کرد این ور و گفت:اری بلند شو باید برگردیم. و شما... با من بید؟🤔 گرگت قویه ولی معلومه تو کنترلش مشکل داری. روش کار کن بعد راهش رو کشید رفت. اهم فکر کنم واقعا با من بودش😁 _شاهرخی بابت رفتارش عذر می خوام این یوخته مشکل داره، درواقع احساس نداره _باشه مشکلی نیست بهتره بری.خداحافظ _اوکی. خدافس شاهی جونم دوید سمتش.منم بهتره برم خونه باباجون هم باید تا الان اومده باشه. باید از قضیه مطلع بشه
خونه: همه چیز رو به بابام گفتم _به من نگاه کن من در رتبه ۱۰ هستم و تو ۶ احتمالش هست یه گله دیگه رو هدایت کنی پس باید درباره این چیزا بیشتر اطلاعات داشته باشی. الآن از اون دختر ۶ نفر هستن که الهه هستن این نوع الهه ها خیلی کم یابن و این قدرت فقط به افرادی که گذشته پاک و خوبی دارن داده می شه چون عنصر یخ پاک ترین عناصره البته خودم اطلاعات دقیقی ندارم چون تاحالا تو ایران چنین الهه ای نداشتیم و الان اون نقطه قوت ماست چون خیلی قوی هستن
_وایی خیلی باحاله پسرررر .اوا چرا اخمات درهم شد. بوبویی به اودا ته من تالی نتلدم😖(بابایی به خدا که من کاری نکردم😐🤞🏻)😁 _من نمی دونم کی می خوای بالغ شی بچه جون. نچ نچ _به خب باقی داستان رو بگو بابا گلم _خجالت بکش. مثلا ۲۴ سالته ها سر تکون دادم. _بیا بگیر بخواب پوف بی ادب رو نگاه کنا. ترو خدا .ولش فردا خود اون ماهیتاب...یعنی ام آناهیتا میاد می فهمم چه کارایی می تونه بکنه
تموم شد حالا معرفی رمان ها😐🤞🏻
(رمان گاهی عشق از پشت خنجر می زند فصل ۱) این یک رمان اجتماعی و غمگینه که من به شخصه دوسش داشتم 😐🤞🏻 این رمان ۳ فصل داره که توصیه می کنم بچه های زیر ۱۰ سال نخونن برا روحیه اونا خوب نیست
(رمان اشراف زاده شیطون بلا) بهترین رمانیه که خوندم به حدی طنزها که نمی تونی جلو نیشت رو بگیری که باز نشه😁😁😁😁خیلی باحاله به طنز خون ها پیشنهاد می دم
خب این رمان ها رو می تونید از تو گوگل دان کنید😐🤞🏻 خدافس
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (6)