Merinnet love 💘 20

آره آره من خیلی کار دارم بهتره از حضورتون مرخص شم .... دست ماری رو بوسیدم و در ادامه گفتم خداحافظ بانوی من مراقب خودت باش ..... m آدرینننن برو از اتاق بیرون گلدون گلی که روی میز کنارم بود رو برداشتم و گفتم نری بیرون گلدون و پرت میکنم سمتت ..... a آخ چه خشنی بهت میاد عشقم ..... m خیلی رو داری برو بیرون دیگه چندبار بگم من عشقت نیستمممم ......

a هستی تنها عشق زندگی منی .... m الان این گلدونو پرت میکنم سمتت ..... a دویدم سمت در اتاق که گلدون محکم به طرف پرت شد .... خیلی شانس آوردم چون خوردش به دیوار و منم از اتاق خارج شدم درو بستم و بلند گفتم تو تا ابد عشق منی ..... m محکم گلدون رو به سمت آدرین پرت کردم خداروشکر نخورد بهش ...... خداروشکر چیه کاش میخورد نه گناه داشت آخه چرا پرت کردم .....

توی افکار خودم بودم که آدرین رفت بیرون اتاق و درو بست و بلند داد زد تو تا ابد عشق منی ..... لبخند کمرنگی روی لبم نقش بست ولی وقتی آلیا رو دیدم خودم رو بی تفاوت نشون دادم .... گفتم : وای به من میگه مال خودش میشم دارم لجبازی میکنم ولی .... میخواستم حرفمو ادامه بدم که یهو ..... آلیا گفت : دختر تو دیوونه ای چرا گلدونو پرت میکنی  ..... مگه تو نبودی که میگفتی عاشقشی میمیری براش ......

پس این چه کاریه الان ، میگه عاشقته بعد تو گلدون پرت میکنی سمتش .... واقعا درکت نمیکنم مطمئنم وقتی تصادف کردی عقلت آسیب دیده ..... چر .... حرفشو قطع کردمو گفتم : آلیا تو چیزی نمیدونی پس زود قضاوت نکن ..... @ رفتم کنار تختش نشستم و دسته گل رو گذاشتم روی میز کوچیک کنار تخت ..... گفتم یعنی چی ؟ چیو  نمیدونم .....

واقعا که منو بگو که رفیقت بودم تو برام مثل خواهر بودی همه چیزمو بهت میگفتم بعد ..... m یواشتر برو اوف ببخشید نمیتونستم بگم همین الانم نمیتونم ولی باید با یکی درد و دل کنم ..... تنها کسی هم که بهش اعتماد دارم فقط تویی ..... تو فقط درکم میکنی ..... قول میدی به کسی نگی لطفا نگو قول بده .....

بای بای 👋👋👋👋