تناقض8

لیدی باگ گفت کت می‌خوام باهات حرف بزنم کت میگه ببخشید اما من یکم کار دارم و باید برم کت خواست بره که لیدی باگ دستشو گرفت و گفت کت خواهش میکنم تو دیگه منو تنها نزار کت گفت بهتره بری پیش کسی که دوستش داری و دستشو از تو دستای لیدی باگ کشید

لیدی باگ گفت کت کسی که دوستش داشتم منو رد میفهمی (اینو با گریه و داد گفت) کت برگشت و گفت متأسفم لیدی باگ نمی‌خواستم ناراحتت کنم و لیدی باگو بغل می‌کنه لیدی باگ میگه اشکالی ندارد کت کت میگه می‌دونم چه احساسی داره وقتی کسی که دوسش داری تو رو رد میگه کنه لیدی باگ به خودش میاد اشکاشو پاک می‌کنه و میگه من همیشه تو رو رد میکردم کت الان میفهمم چه حسی داره من متاسفم کت حتماً از من خیلی ناراحتی کت میگه من هیچ وقت از دست بانوم ناراحت نمیشم

کت از بغلش میاد بیرون لیدی باگ میگه می‌خوام باهات حرف بزنم ولی اینجا جای خوبی نیست فردا ساعت 8 شب خونه ی قدیمی استاد فو کت میگه باشه بانوی من فردا می‌بینمت لیدی میگه خداحافظ پیشی

خب برگردیم پیش دیپر و میبل و استن لی و استن فورد و بیل و کیل و ویل و فیل بیل بلند میشه و میخواست ناهنجاری به وجود بیاره ولی وقتی میخواست شلیک کنه میبینه نمی تونه بیل میگه چه اتفاقی افتاده

بیل میگه شما امتحان کنید (منظورش ویل و فیل و کیل هست) کیل سعی می‌کنه بزرگ بشه ولی نمیتونه و فیل هم میخواست به دیپر شلیک کنه ولی نمیتونه

برادران سایفر با هم مگن چه اتفاقی افتاده (من:اون انتقال باعث شد تا تمام قدرتی که داشتید از دست بدید (انتقام من از سایفر های عزیز)بیل : چی گفتی؟؟ C.X:همونه که شنیدین)

بیل و ویل و فیل و کیل با هم از اونجا میرن به یک خرابه در بیرون شهر بیل میگه تا وقتی که دوباره قدرتامون رو بدست بیاریم اینجا می‌مونیم کیل و ویل و فیل میگن باشه ولی چقدر طول می‌کشه تا دوباره یدستشون بیاریم بیل میگه زیاد طول نمی کشه و زمانی که قدرتمو بدست بیارم این شهر و کل این بعد رو نابود میکنم و هیچ کس نمیتونه جلومو بگیره هااااااااااا(خنده ی شیطانی)

برمیگردیم پیش دیپر دیپر میگه عمو فورد چه اتفاقی برای اونا افتاد عمو فورد: احتمالا موقع انتقال قدرتشونو از دست دادن ولی خیلی طول نمی کشه تا قدرتاشونو بدست بیارن ما باید راهی برای شکستشون پیدا کنیم

دیپر میگه اما چطوری باید شکستشون بدیم ما نمی‌توانیم از دایره ی نابودی استفاده کنیم (توجه کنید که اکثر افراد دایره تو این بعد نیستن) و بیل دوباره گولمونو نمیخوره ( منظورش استفاده از تفنگ حافظه است) و هیچ محدودیت نداره اینجا (همون محدوده ی آبشار جاذبه رو میگه که باعث میشه بیل فرار نکنه) استن فورد میگه : ........

این داستان ادامه دارد................................