10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Mahla انتشار: 4 سال پیش 18 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام. همه رو صحيح بزنيد.❤️❤️ فصل 1 قسمت1
از زبون كيتى :اولين روز مدرسه بود اميدوارم دوست پيدا نشه كه با من دوست بشه بخواطر پول☹️ :: تو مدرسه :: 👈🏻
و بچه ها يادم رفت شخصيت ها رو معرفى كنم: شخصيت اصلى: كيتى/دوست پسر كيتى: اوساكو/ دوست كيتى: اگنس/ دوست پسر اگنس: اوتاكو/ دشمن ها: جرج/تيم/جك
اين ها هم از شخصيت ها و اين ها خانواده كيتى: ١ خواهر ٨ ساله/ مادر و پدر/ كيتى ١٨ سال داره و خود كيتى رو تو عكس تست دارين حتماً بريم اسلايد بعدى ادامه داستان
رفتم نشستم يه دختر پيشم بود بهش توجه نكردم كه يهو گفت: عى پيس پيس.... گفتم ها بله؟؟ گفت اسم من اگنس هست اسم تو چيه؟؟ ( / اين علامت يعنى داره تو دلش حرف ميزنه و اگه اخرش همين رو ديدين رفته تو واقع) / اون ميتونه دوست وفادارى باشه/ گفتم سلام اسم منم كيتى هست. بعد گفتم كوتو 😂😂 منم گفتم اگونو😂😂 گفت اوتاكو اومد بعد پشت سرم قرمز شده قايم شد من گفتم چته چى شده گفت اون خيلى قشنگ و جذابه ببين❤️ تازه بايد دوستش اوساكو رو ببينى خيلى مدل موهاش مثل توئه اومد اوناهاش ببين مفتم اره مثل منه اما مو هاش مشكيه.
بعد دقيقاً پشت ما نشستن. :: زنگ تفريح :: 👈🏻 رفتم بيرون يهو ٣ تا پسر اومدن جلو منو و اگنس گفتن شما خوشگلا كى باشين؟؟ گفتم من كيتى و اينم اگنس شما حالا كى باشين؟؟ اون كه رهبرشون بود معلومه گفت من جرج و اين جك و اينم كه ديگه از مدرسه رفته ما ٢ نفريم ( اون يكى رو حساب نكنين ديگه تو داستان) بعد جرج گفت تو خوشكله مال منى بعد منو بقل كرد ميخواست منو ببوسه كه اوساكو اومد جلوشو گرفت گفت جرج از اين دخترا دور شو گفت هه تو كوچولو ميخواى جلو منو بگيرى گفت اره من ميگيرم تازه من يه سال ازت بزرگترم يادت باشه بعد دستش رو گرفتم گفتم اره حق با اوساكو هست. اون گفت هى چرا دستش رو گرفتى؟ ديگه اعصابم خورد شد لگد زدم تو صورتش اوساكو كه كف كرده بود گفت واى چه باحال و بعد گفتم ببين و ياد بگير گارد مشت گرفتم دعوا شد با ضزبه مواشى گيرى( يك نوع حركت پا تو كاراته) زدم تو صورتشون جرج رو كه كبود كردم جك كه فرار كرد جرج كه ديگه ديد نبرد رو باخته رفت اوساكو كه دهنش وا مونده بود با اگنس كه دوتايى گفتن واو 😯 بعد گفتم هركى با من در افتاد ور افتاد
بعد به اوساكو گفت هى تو هم كارت بد نبود با دست زدم رو شونش و رفتم از زبون اوساكو اون دختر خيلى باحاله كه اگنس گفت: اى راهى عشق كجانى؟؟ يهو به خودم اومدم و گفت مرض لحظه بودا😐🤦🏻♀️😂
رفتم به اوتاكو گفتم گفت عاليه من بهش ميگم بياد رستوران باهاش برى قرار😎گفتم خوب كارى ميكنى
:: تو رستوران :: 👈🏻 از زبون كيتى: منتظر اوساكو بودم لباس هميشگيم رو پوشيدم وقتى اومد سلام و عليك كرديم كه يهو يك بستنى ٢ نفره اماده اوردن واسه ما ( اين بستنى ها مال دوست پسر ها و دوست دختر ها يا زن و شوهراست)
يهو گفتم من نميخورم( خيلى بى حال حرف ميزنه كيتى) و سرم رفت تو گوشى بعد گفت من حوصلم سر رفت بريم پارك آبى يهو گفتم واى حرف دلمو زدى :: تو پارك آبى :: 👈🏻 اونجا سوار سرسره هاى ابى شديم از خودمون عكس گرفتيم گذاشتيم صفحه اينستامون پشمك خورديم اون پشمك سيبيل بابا نوئل بود و من يه رژ لب😂😂🤦🏻♀️👄🎅🏻
از زبون اوساكو: خيلى خوش گذشت واقعاً ميگم كه اومديم زوباره پشمك برداريم كه يه پشمك فروشى جادويى از بالا اومد ( اون پشمك ها قدرت هر چيزى رو ميدادن و بگم ماه كامل و زيبا بود.) بعد يدونه پشمك موند من يك نفص پشمك اونم نصف ديگه پشمك رو خورد هر دو مون پرواز كرديم
رسيديم به ماه دست همو گرفتيم اروم به هم نزديك شديم و خودمون رو بهم نزديك كرديم و .... از زبون راوى: چطورى بگم لحظه اى عاشقانه اتفاق افتاد اينجورى:💏💑
نظر فراموش نشه❤️❤️❤️❤️❤️
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (3)