عشق سیاه و سفید در میراکلس ۴

برید بخونید

اون ها خواهرای آلیا بودن من و کت گرفتیمشون و پرواز کردیم و رسوندیمشون خونه بعد به آلیا گفتم ملکه ی عدالت خوبی باش تا شرور نشن یه چشمک زدم و رفتم بعد با کت رفتیم بالای پشت بوم یه خونه آفتاب داشت غروب می کرد و آسمون رنگ قشنگی داشت💛 از زبون کت کنار لیدی نشستم سرشو گذاشت رو شونم بعد من هم گفتم دوستت دارم لیدی اون گقت منم دوست دارم با هم به افق خیره شدیم

بعد روبرو ی هم وایستادیم و گفتم لیدی میشه تو شب بیا ی به برج ایفل 🙂 از زبان لیدی : باشه ساعت هشت و با یویم از رو ساختمونا پریدم بعد رفتم تو همون کوچه و تبدیل به مرینت شدم تیکی گشنش بود پس با دو رفتم سمت خونه هوا تاریک بود اما لامپا خیابون رو روشن کرده بودن بعد دیدم رسیدم 😄 به مامان این ها به خاطر شرور دلیل آوردم اون ها گفتن نگرانت شدیمو .....بالاخره رفتم طبقه ی بالا و یه نفس راحت کشیدم تیکی :مرینت عاشق کت شدیا مرینت :میدونم😊 تیکی : امشبم باید بری پیشش مرینت : آره تیکی : خوشحالی مرینت : آرههههه تیکی: خوبه حالا باید با لباسای لیدی باگ بری به اولین قرارت ! خوب لیدی باگ بودن اینه کاریش نمیشه داشتم تو آینه به خودم نگاه میکردم که یه دفعه یه فکری به سرم زد ..........(بعدا می فهمید 😉) تبدیل به لیدی باگ شدم به قبلش مامانم گفتم شام نمی خورم و بعد پریدم از روی بالک با یویوم به بیرون رفتم بالای برج ایفل دیدم کت با لباس تبدیلش به کتو شلوار هم پوشیده بود خندیدم و رفتم ر

پیشش بعد گفتم گرمته کت : گفتم نه یعنی آره تو با لباس عادی اومدی گفتم نه و بعد تبدیل به مرینت شدم و دیدم کت جلوی چشماش رو گرفته اما بعد کم کم چشماش رو باز کرد از زبان کت لیدی با یه لباس خیلی خوشگل دیدم بعد دیدم یه ماسک هم زده که شبیه ماسک لباس لیدی باگش هست بعد از تو یویوش یه چیزی در آورد

اون یه تاب تاب عباسی بچه ی منو نندازی محصولات تم ست تاب بچگانه رو از توی توی بخرین با گارانتی 🧘‍♀️آرام باشید و ریلکس کنید محصولات یوگا

ماسک بود سیاه بود گفتم ممنون و بعد رفتم تو اتاقک برج ایفل و لباسام رو عوض کردم و ماسک رو زدم (در همون هین )از زبان لیدی دیدم کت یه میز خوشگل چیده گفتم وای کت رمانتیک به تیکی گفتم بره زیر میز الان پلگ هم میاد از زبون پاگ من هم یه میز کوچولو زیر میز درست کرده بودم

کت اومد و یه گل رز قرمز با یه روبان سیاه گرفت جولوم وگفت تقدیم به تو خوشگلم گفتم ممنون عشقم (زیر میز🤪)از زبان پلگ تیکی سلام پلگ پلگ : سلام تیکی خوبی دلم برات تنگ شده بود بعد تیکی یه ب و س کوچولو رو ل ب م کاشت بهش گفتم تیکی