
سل😐😐😐😐😐😐😐😐😐:/
آدرین:آفرین😌🤌🏻 سریع برگه رو از دستش کشیدم و نگاهش کردم مرینت:حالا اون4تارم بکش😐✌🏻💃🏻 آدرین:بشین تا بکشم😐✌🏻 مرینت:اصلا من قهرم😐💔 آدرین:خیلی خب پس منم میرم😐🤷🏻♀️ مرینت:هوییییی شوخی کردم واستا😐🦆 وایساد و برگشت آدرین:😌✌🏻 مرینت:کوفت حداقل ایده بده😐🤌🏻 آدرین:من از طراحی سر در نمیارم😐 مرینت:بله دیدم😐🦃 آدرین:چون قشنگ میکشم دلیل نمیشه طرح قشنگ هم به ذهنم بیاد😐مرینت:عه😐🕺🏻 باش پس من میگم تو بکش😐🥲 آدرین:خب چی بکشم😐✏ مرینت:اممم یه لباس تا نصف زانو حالت مربعی با آستین حلقه ای از همونایی که روی بازواَن😁 آدرین:خیلی خب✏📄 دیدم داره خیره نگاهم میکنه مرینت:چیه/:؟ آدرین:👀(با حرکتش فهموند) آهی کشیدم و سرم و برگردوندنم و بازم منتظر موندم😐💔 کمی گذشت و گذشت تا بالاخره رضایت داد برگردم😐 برگستم و نگاه کردم اینم خیلی قشنگ شده بود🥺 آدرین:میبینم چشت گرفتتش قابل نداره😐🕺🏻 مرینت:از اولم مال خودم بوده و برگه رو قاپیدم😐❤️مرینت:خیلی خب همینا بسه برو بیرون مزاحمم نشو😐🤌🏻 برگشت و خواست بره مرینت:آدرین😁🥲! برگشت ونگاهم کرد آدرین:میگم میخوای من اینجا چادر بزنم جنابعالی هر حرفی داشتی بگی😐! مرینت:هیچی خواستم بگم که این مرتیکه چی میشه:\؟ آدرین:کدوم:/؟ مرینت:همین که از من کپی کرده😐😎 آدرین:نمیدونم مرینت:یعنی چی نمیدونم حتی نمیخوای به پلیس بگی؟ آ راستی یادم نبود دفعه قبلی پلیس گرفتتش؟ آدرین:نه خیر فرار کرد😐✌🏻 مرینت:😐💔پس میخوای چیکار کنی؟ آدرین:بذار ببینم چی میشه و رفت هییی حوصلم بدجوری پوکید! راستی آلیا😐 اوففف حالا اینجا چه کاری هست که مناسب آلیا باشه!؟ رفتم بیرون و دیدم دارن از یه مدل عکس برداری میکنن اممم🤔 آلیا عکاسیش عالیه ها😀این عکاسه هم خسته به نظر میاد شاید کمک بخواد😁😃
رفتم سمت اتاق نینو خواستم در بزنم اما گفتم وللش😐🕺🏻 رفتم تو و روبروش نشستم نینو سرش و بالا اورد و تا من و دید گفت:آ مرینت؟ مرینت:یه چیزی ازت میخوام😁 نینو مداد توی دستش و گذاشت و لپتاپش و بست و گفت:بگو! مرینت:خب ازت میخوام یکی از دوستام و استخدام کنی اسمش آلیاست و عکاسیش خیلی خوبه! عکاستونم به نظر کمک لازم میاد😁 نینو: همون دوستت که دیشب اینجا بود؟! مرینت:دقیقا همون🤌🏻 نینو:خیلی خب من میرم با آدرین صحبت کنم ببینم نظرش چیه مرینت:ممنون😃 نینو پاشد و رفت یعنی چی داشت مینوشت؟ ای بابا این فضولیم من و از شر خودش راحت نمیکنه ها😐🤏🏻 بیخیال دفترش و باز کردم چش عسلی مو قهوه ای؟ آلیا رو میگه🤯؟وایسا ببینم نکنه آلیس و میگه😖 نه بابا حتما آلیاست✌🏻 آلیا تا مطمن نشه دو طرفست قدم بر نمیداره حتما یه چیزایی از طرف نینو دریافت کرده😌 بلند شدم و رفتم بیرون نینو توی اتاق آدرین بود و داشتن حرف میزدن رفتم سمت کلویی کلویی:خب کادویی که بهت داده بودم و دیدی پسندیدی😎 مرینت:نه کلویی من کادوی هیچکس و باز نکردم😐🤏🏻 کلویی:چرا😐 مرینت:چون وقت و حوصله نداشتم😐💔کلویی:خیلی خب بعدا باز کن خوشت میاد😐🙌🏻 مرینت:باش حالا چون تو میگی😐✌🏻نمیدونم ولی احساس میکردم کلویی فقط کمی توجه نیاز داره! منم بعضی وقتا اینجوری میشم🥲 یهو انگشتی خورد رو شونم برگشتم و نگاه کردم نینو:حله آلیا رو وردار بیار😎 مرینت:😂 من شیفته ی این قدرت راضی کردن تواَم😂🤌🏻 نینو:درواقع آدرین خودشم دنبال عکاس بود😐😅 مرینت:خیلی خب رفتم اونطرف تر و گوشیم و برداشتم و به آلیا زنگ زدم آلیا:الو؟ مرینت:انقد نفهمی نمیفهمی چی شده😎 آلیا:هو😐 مرینت:کوفت😐🤝🏻 اصلا میرم میگم نینو یه عکاس دیگه استخدام کنه😎✌🏻 آلیا:چیییی؟؟؟ حلش کردی😍😍؟ مرینت:نه پس دس رو دس گذاشتم شکست عشقی بخوری😐😂🙌🏻 آلیا:اصلا خنده دار نبود. الان میام😐 اومدم حرفی بزنم که صدای بوق اومد به گوشیم نگاه کردم قطع کرده بود مرینت:آ آ آ میبینی یارو تو صورتم قطع کرد آدم کمی قدر شناس باشه خوبه😐💔 بی ادب😐 اه بیخیال دارم با کی حرف میزنم بذار بیاد از گیساش میگیرم😐✌🏻 کمی بعد آلیا خانوم تشریف اوردن😐🤏🏻
مرینت:😈🪰خب خب تو روی من قطع میکنی؟ به من میگی بی مزه؟ آلیا:بیخیال کار دارم😎🙌🏻 مرینت:کارت بخوره تو سرت بابام و ول کردی اومدی اینجا دنبال عشق بازی😐🕺🏻 آلیا:😁 خب دیگه عزیزم کار جای عشق و نمیگیره😀 مرینت:😐😒 آلیا:باش بابا فاز قهر ندار تو هم برو به عشقت برس😐 مرینت:🤨جان؟؟؟؟؟ آلیا:رییس و میگم همین آدرین که دیشب باهاش اومدی😁🤏🏻 مرینت:😎you jast frend(شوخی کردم😐🦆) مرینت:😐🪰 یعنی به خدا جلوش زر زدی نشونت میدم😐✌🏻 موندم چطور همه چیزم سریع میفهمه هیچی ازش پنهون نمیمونه😐🕺🏻 آلیا:😎✌🏻 اَ گشنگی مث سگ شده بودم دلم میخواست پاچه بگیرم🐶✌🏻 وای خدا یاد اون سگه خوشگل که بهم میچسبید افتادم🥺 اه بذا یه چی بخورم معدم داره اعتراض میکنه رفتم توی آشپزخونه وایییی اینا که بازم بجز پیتزا و ساندویچ هیچی ندارن😐 اصلا من میرم از شرکت رفتم بیرون و سمت رستوران رفتم روی صندلی دم در رستوران نشستم و سفارش دادم همینطور که منتظر سفارشم بودم درختا و پرنده ها رو هم نگاه کردم سر ظهری زده به سرشون انقد توی هوا میرن و میان که احساس کردم صدایی از صندلی روبروم اومد نگاهش کردم و با آدرین مواجه شدم😐😳 مرینت:چرا من هر جا میرم تو هم هستی😐منو رو برداشت و کله شو توش فرو کرد آدرین:بستگی داره😎 آرنجم و گذاشتم روی میز و نگاهش کردم مرینت:مثال؟ منو رو کمی کشید پایین آدرین:مثلا الان گشنه مه و گفتم کمی غذا بخوریم😎✌🏻 مرینت:چرا بخوریم چرا نخوری؟ خب خودت تنها برو یه جا دیگه بخور😐🦆
آدرین:نمیدونم خوردن با تو بیشتر حال میده یه وقت دیدیم از سر مغروری پیتزا سوخته با سس تند خوردی و با خنده دوباره سرش و فرو کرد توی منو اههههههه دلم میخواد🤬🤬 پسره ی بد جنس خوب بلده چجوری حرصم و دراره😐🕺🏻 ینیا حیف که اون چشای سبزش زشتش نمیذارن روش دس بلند کنم😐😈🤝🏻 گارسون غذای من و اورد و روبه آدرین گفت:چی مبل دارید قربان؟ آدرین:ممنون چیزی نمیخورم گارسون سر تکون داد و رفت مرینت:چرا نمیخوری؟ آدرین:چون میخوام مال تورو بخورم😈مرینت:چی؟؟ یهو غذام و کشید جلوش آدرین:خب گشنمه و سیب زمینیم و برداشت و خورد🤬🤬🤬🤬 سیب زمینی خط قرمز منه دیگه خونش حلالههههه🍟🍟 سریع سیب زمینیم و کشیدم سمت خودم و چند تاشو با هم گذاشتم توی دهنم و سریع خوردم خندید آدرین:جان من بیا و خسیس نباش من زیاد نمیخوام😐🤝🏻 مرینت:چرا بحث اینه خب برای خودت یکی دیگه بخر😐 آدرین:خب نمیخوام سیب زمینیای بد بخت اسراف بشن😐🪰 مرینت:دلیل از این مسخره تر؟؟؟ تو سوییچای ماشینت میپوکن میری یه ماشین دیگه میخری بعد... اوفففف😐😐😐 آدرین:خیلی خب دوست دارم غذای تورو بخورم😐🤝🏻 بیشتر کیف میده😐🕺🏻 مرینت:بیگی بخو گشنه ارزونی خودت و پاشدم رفتم اونم پشت سرم اومدمرینت:هو سیب زمینیت و بخور دیه😐 آدرین:راستش قصدش و ندارم😐🤝🏻 مرینت:کوفت بخوری حداقل میذاشتی خودم کوفتشون کنم نه زهرم میکردیش😐🧹 آدرین:😁😁 نمیدونم وقتی اذیتت میکنم خوش میگذره😁😁 مرینت:😐😐😐 آدرین:شوخی کردم بابا دوس دارم پیشت باشن رفتارات بامزن😂😜 مرینت:😎😌 رسیدیم شرکت همینطور من میرفتم و اونم دنبالم میومد مرینت:میگم تو میخوای همه جا اینجوری دنبالم بیای😐🤌🏻؟ آدرین:بله رفتم توی اتاقم و اونم دنبالم اومد مرینت:برو بیرون تمرکزم و بهم میزنی😐
آدرین:نه😐😁 مرینت:😐😐🕺🏻 میگم برو بیرون میخوام طراحی کنم😐🧹 آدرین:نج شرمنده😐🤝🏻 مرینت:ای باباااااا یهو یه فکری به سرم زد از جام بلند شدم و رفتم بیرون اتاقم عه فک کردم مث جوجه دنبالم راه میوفته چرا نیومد؟؟؟ رفت سمت میزم مرینت:هوی😐 کجا میری؟ کور شدی😐؟ من اینجاما😐🤝🏻 آدرین:انقده طراحیم قشنگه میخوام خجالت زده نشی و یه برگه برداشت و مداد مرینت:هو اون کار منه نه تو ها😐 آدرین:چیکار کنم دلرحمم😐🤷🏻♀️ مرینت:تنها کاری که میتونی بکنی اینه دس از سرم برداری آقا اصلا بذار من اینا رو طراحی کنم خودم میام پیشت رییس خل و چل😐🤏🏻 آدرین:خب اذیت کردن حال میده😐🙌🏻 مرینت:واسه همینم هست میخواستی با شیطونی به مامانت جواب بدی من دیگه بزرگ شدم😐 آدرین:😐 تو خوندیش😐؟ مرینت:برو بیرون😐 آدرین:نه جواب من و بده تو داستان زندگیم و خوندی😐🤌🏻؟ مرینت:با اجازه بله خوندم و میدونم عشقت کیه😐😌 آدرین:ها؟ من که توی لپتاپم چیزی دربارش ننوشته بودم😬 عه این واقعا عاشقه😃😂 پ بذا اگه تونستم از زیر زبونش بکشم مرینت:بله و میدونم اسمشم چیه اسم اون😃.. جلوی دهنم و گرفت آدرین:خیلی خب نمیخواد بگی خجالت زدم نکن😐🧹 من رفتم و سریع دوید و از اتاق رفت بیرون عه این چشه😐🕺🏻 بابا نمیشه از زیر زبونشم کشید فرار کرد😐👐🏻بهتر حداقل دیگه مزاحمم نمیشه شروع کردم به کشیدن*** 2ساعت بعد: بالاخره تموم شد عصر شده بود رفتم توی آشپزخونه شرکت و نگاه کردم عه بالاخره اینجا یه جیزی پیدا شد😀 کروسان😃 سریع برداشتمش و رفتم توی اتاق آدرین و روی کاناپش نشستم و گازش زدم آدرین:چرا اومدی ببین اگه درمورد اونه... مرینت:آره آخر دستگیر شد یا نه؟ یه گاز دیگه از کروسانم گرفتن و بهش نگاه کردم قیافش بدجوری هنگ کرده بود و در حال بارگذاری بود 😐🤝🏻🧹 مرینت:الووو؟؟؟ میگم باید حکمش اعدام باشه دیگه؟ آره اونی که از متن من کپی کنه حکمش اعدامه✊🏻 آدرین:شوخی میکنی دیگه؟ مرینت:من کاملا جدیم:/ البته حالا حبس ابدم بس نیس من راضی نیستم بخاطر من خون ریخته شه آدرین:خانوم خانوما😐🤌🏻 مجازات اینکار فوق فوقش دو هفته آب خنک خوردن باشه😐🍶 مرینت:😐😐🤌🏻🤌🏻 چرااا😐🙌🏻
اَه حوصلم سر رفت پاشدم و رفتم بیرون که کلویی رو دیدم احساس میکنم اون دختر قلب مهربونی داره فقط به کمی توجه نیاز داره رفتم نزدیکش مرینت:سلام! کلویی:علیک! به ناخونام نگاه کردم مرینن:خب الان کمی بی حوصله م پایه ای یه کاری انجام بدیم؟! کلویی که انگار خوشحال شده بود با ذوق پرسید:چه کاری😃؟ مرینت:همون کاری که دخترا رو آروم میکنه😁😆 کلویی قیافش سوالی شد مرینت:بابا میگم بریم خرید😃😎 کلویی:هستمت😎😎 مرینت:پس بزن بریم که حالمون و خوب کنیم😎 از شرکت رفتیم بیرون و پیش به سوی پاساژ😎*****مرینت:بیا اول بریم اینیکی رفتیم تو کلویی:میگم مطمنی با اندازه کافی خودمون نداریم؟ مرینت:قانون دخترانه میگه هرچقدرم که لباس داشته باشی با خرید آروم میشی🤓 کلویی:باشه پس همراهی میکنیم و رفت سمت یه لباس قرمز رفتم سمت کفشا یه صورتی براق قشنگ بود😍 منم که عشق صورتی درجا برداشتمش و گذاشتم روی میز و رفتم سراغ بقیشون کلا5تا لباس و3تا گیره مو و یکی کفش از اینجا خریدم کلویی و نمیدونم اما اون بیشتر از من خوشش اومده بود😂 حساب کردیم و از اینیکی بیرو اومدیم و کلیییییی مغازه های دیگه رفتیم به صورتی که توی هر دستم6تا پاکت بود که مجموع میشه12تا که جمع ببندی توی هرکدوم 3دست لباس بود😅 کلوییم که نگم دیگه اجازه ندادم خودش و خفه کنه😅😂🤌🏻 مرینت:هوا کِی تاریک شد😬 پس شرکت چی من گفتم فوقش6خریدمون تموم میشه😬 کلویی:بیخیال بیا بریم خونه ها مون مرینت:آها بعد یادت رفته میخوایم جواب رییس و چی بدیم😐🙌🏻؟ کلویی:ما که کاری نداشتیم بجاش برا خودمون رفتیم خرید مشکلش؟ مرینت:عه خب اینجوریه که حله باشه😐😂🤷🏻♀️ کلویی:حوصله پیاده رفتن ندارم😐🕺🏻 مرینت:رانندگی بلد نیستی؟ کلویی:ماشین از کجا گیر بیارم نصف شبی نابغه؟ مرینت:راننده؟ کلویی:اون که هست اما فکر نمیکنی خوابیده باشه😐🤝🏻؟ مرینت:اوه راست میگی😐 خب پس فقط یه راه میمونه! کلویی:چی😐؟ مرینت:اینکه پیاده بری خونتون😐😂 کلویی:اگه اینجوریه تو هم باهام میای که اگه قرار شد دزد بکشتم هردومون و بکشه😐🥷🏻 خندیدم مرینت:😂اصلا من موندم از کجا تو همچین فکرایی میکنی؟ کلویی:خب مسخره میکنی😐🧹 مرینت:نه تو بگو من قول میدم روشنفکرانه برخورد کنم😐🤌🏻 کلویی:فیلم ترسناک😐🙌🏻 مرینت:😂😂😂 فیلم ترسناککک؟😂😂

کلویی:کاش به عقلم گوش میکردم بهت نمیگفتم/: مرینت:خیلی خب سعی میکنم نخندم😐😐 ولی نتونستم جلوی خودم و بگیرم و زدم زیر خنده😂😂🤏🏻 مرینت: دِ آخه فیلم ترسناک😂😂👐🏻 کلویی:اصلا من قهرم😐💞 مرینت:😂😂🕺🏻 خیلی خب خیلی خب من آرومم اصلا اصلااااااا نمیخندم😐😐🤝🏻🤝🏻 خب خوبه خندم بند اومد بیا بریم😐😂🥷🏻 کلویی:😐😒 بریم😐🙌🏻 پشت سرش راه افتادم و اون رفت به سمت هتلشون رفت مرینت:تو خونه ی جدا نداری؟ کلویی:نچ مگه تو داری😐🤌🏻؟ مرینت:بابام گفته بود تا20سالگی نمیتونم داشته باشم😐🤏کلویی:خب مشکلش چیه تو که دیشب20سالت شد! مرینن:نمیدونم😐😁 خب وقت نکردم دیگه! کلویی:از من میشنوی زود تر واس خدت یه خونه بگیر! مرینت:چرا؟ کلویی:خیلی خب من رفتم! رفت توی هتل و درو بست هیییی حالا توی این شب باید تنهایی برم!( یاد باب و پارتیک افتادم که همدیگه رو میرسوندن خونشون بعد جیغ میزدن خودشون نمیتونستن برن😐😂👐🏻) راه افتادم و رفتم به سمت خونه بالاخره رسیدم درو باز کردم و رفتم توی خونه بابا داشت ظرفا رو میشت آخی گناه داره ولی چیکار کنم هنوز دستم توی گچه😌 وجی مری:آره با همون دستت که توی گچه6تا پاکت یه کیلویی برداشتی😐🕺🏻🥷🏻 مرینت:زر نزن الان وقتش نیست خب فردا از شرش خلاص میشم بابا که متوجه صدای خود درگیرانه ام شده بود برگشت و نگاهم کرد تام:سلام عزیزم مرینت:سلام! تام:یه نفر اون بالا منتظرته! مرینت:بالا؟ یعنی توی اتاقم؟ تام:آره! رفتم توی اتاقم اما اثر از آدمیزاد نبود پاکتا رو گذاشتم کنار کمدم و لباسم و عوض کردم همینطور که موهام و از زیر لباسم بیرون میریختم به سمت بالکن رفتم درش و باز کردم و رفتم تو یه نفر پشتش به من بود و داشت ستاره ها رو نگاه میکرد از پشت شناختمش مرینت:آدرین؟! برگشت و نگاهم کرد حالش زیاد خوب به نظر نمیومد رفتم پیشش مرینت:چیزی شده؟ آدرین:تا اینجا به خاطر تو اومدم! مرینت:من؟ چیزی شده؟ اگه بخاطر موضوع... نذاشت ادامه ی حرفم و بزنم(عسک اسلاید😐🤝🏻 به به حالا که خر ذوق شدین ماچم کنین😐💋)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چیه خو من چیزی ندارم بگم چون تو هر پارتی که من خوندم اینا هم دیگه رو ماچ میکردن😐😐
هدی you jast frend غلطه، he is just a friend درسته راستی من پارت بعد داستانتو خوندم منتشر کردم ولی مثکه یه ناظر عزیز دیگه هم باید برسی کنه😒😒 فقط نگو که پارت ۱۸ مثبت ۱۸ داره
مگه اخرش چه شد😐❤
عالی بود هدی
بعدی را بازر تا نیومدم شهرتون😐👻
میسی
همچنین😐😂
باو مَ دیروز گذاشتمش عدم زدن😐 در خواست بررسی دوباره دادم😐
😐😐😐
استغفرالله 😂 همه یچیز گفتن من چ بگم😂
وایییییی خیلی خوب بود 😍
نخیر تو کرونا ماچت کنم؟ چارم اینه که گوشیم و ماچ کنم ولی حیفه گوشیم نیست واقعا؟! 😂
عالی
اینم ماچ
پارت بده🥺🥺😭😭😭
مرینت:بیگی بخو گشنه ارزونی خودت و پاشدم رفتم اونم پشت سرم اومدمرینت:هو سیب زمینیت و بخور دیه😐 آدرین:راستش قصدش و ندارم😐🤝🏻 مرینت:کوفت بخوری حداقل میذاشتی خودم کوفتشون کنم نه زهرم میکردیش😐
خیلی اینجاش باحال بود دقیقا مثل منو و دوستم بود 😐😂
مرینت:بابا میگم بریم خرید😃😎 کلویی:هستمت😎😎 مرینت:پس بزن بریم که حالمون و خوب کنیم😎 از شرکت رفتیم بیرون و پیش به سوی پاساژ😎 و اینجا که منو و دوستم دوبارههههه هدی تو ذهن خونی میکنی 😂😂😂
وای عالی بود هدی 🤩😘
انقدر سر این لحظه خوشحال شدم که قشنگ 10 بار خوندمش و بیس بارم عکسشو نگا کردم 😂💔
پاشو بیا واتی جون یه بوسییییییی من بکمنتتتتت که لپت کنده شه 😘 قربونت آخه خیلی سرش خوشحال شدم 🤩🤸♀️ تو تخت دارم بالانس و چرخ و فلک ميزنم 😂💔🤸♀️
عالی بود
پارت بعدی رو زود بزار