نظر لطف کنید
صدایی اومد .
صدای بوسه !!! انگار درست پشت قفسه هایی که کنارش نشسته بودیم دوتا دختر و پسر
خلوت کرده بودن ...
جفتمون ساکت شدیم ... به هم نگاه کردیم ... اول مکث کردیم اما یهو هول شدیم . انگار
از هم خجالت کشیدیم .
تهیونگ با کالفگی گفت : جای خلوت پیدا کردن !
دوباره اومد جمله شو شروع کنه که باز نشد .
تهیونگ : برو بهشون بگو بس کنن .
با تعجب نگاهش کردم : من؟!
_ آره خب مگه چیه ؟
از دستش عصبانی شدم . اون انتظار داشت برم بهشون چی بگم؟
چشم غره ای رفتم و تا اومدم بلند شم دستم رو گرفت : نمی خواد خودم میرم.
و بلند شد و رفت .
..........................
درسته من توی کشور آزادی مثل آمریکا بزرگ شدم اما خب ... االن اصال وقتش نبود...
موقعیتشم نبود . با دیدن هه ری یک لحظه هول شدم .
نگاهم رو ازش دزدیدم . نمی دونم چرا . بدون اینکه بهش نگاه کنم گفتم : برو بهشون
بگو بس کنن .
تعجب کرد : من؟!
_ آره خب مگه چیه؟
دوهزاریم افتاد . من ، توی آمریکا بزرگ شده بودم و االن این هه ری بود که راحت نبود
و من ازش خواسته بودم بره پیش اون دو نفر که االنم معلوم نیس تو چه وضعیتین . من
چه قدر احمقم ! از دستم ناراحت شد . حقم داشت . اومد بلند شه ، دستم رو روی دستش
گذاشتم : نمی خواد . خودم میرم .
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
33 لایک
وااای توروخدا قطعش نکن عالیههههه😍😍😍
واقعا فوق العاده لطفا قطعش نکن
عالیییی بودد لطفا ادامه
میسی عسیسم حتما ادامع میدم
خیلی
واقع؟