پارت اول شروعی دوباره لایک و کامنت یادتون نره
با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم دست و صورتم رو شستم و برا مین سو و خودم صبحانه اماده کردم قلبم تند تند میزد چون دلم براش تنگ شده بود اون بازم رفته بود به سفره کاری و من باز تا 2 هفته اونو ندیده بودم خدا رو شکر که جین بود نمی دونم بدون اون چیکار کنم از وقتی که به کره سفر کرده بودم اون تنها دوست من بود اوه بالاخره اومد
ا. ت_صبح بخیر مین سو
اخمالو بود اون اصلا اینجوری نمی کرد چرا الان با من اینجوریه .
مین سو _سلام اههههه گشنمه ولی باید برم سر کار .
یه لقمه غذا برداشت و رفت اماده شه چرا اینجوری میکرد چرا اینقدر ازم دوری میکرد
ا. ت_ زود بر میگردی؟
مین سو _ فکر نکنم کلی کار دارم
ناراحت شدم اخم کردم
ا. ت_ باشههههه
هر وقت این کارو میکردم میومد و ب.غ.ل.م میکرد چرا اینجوری شده بود گفتم بلکه به خاطر سفر کاری خسته ست
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)