
سلام کیوتا داستان یکم عجیب شده خودمم نمیدونم چطور این ایده به ذهنم اومد ولی خب فکر کنم داستان قشنگ بشه. آنچه در این پارت خواهید خواند: انچه خواهید خواند: از همه چیز و همه کس متنفرم از زندگی خودم تا زندگی همه من این زندگی رو نمیخوام . . . . . . . جای تو توی این دنیا نیست ادمایی مثل تو باید به زندگیشون پایان بدن . . . . . خواهر؟ . . . . تو قاتلی تو قاتل خواهر من هستی . . . . . وقتشه از این رویا بیدار شم . . . . . بی تی اس؟ چه مسخره همه تو ظاهر دوستون دارن اما شما هارو نمیشناسن من انتقامم رو میگیرم منتظر باشید.
دو هفته طول کشید تا حال کوک خوب بشه. فلش بک هفته اول: میها: اگه میخوای برو پیشش میرا: باشه. میرا= رفتم تو اتاق کوک. کوک: میها اومدی؟ میرا: منم کوک: اهان فکر کردم میهاست چه عجب اومدی یک سر بزنی دختر؟ خنیدم میرا: ببخشید زودتر خبر بهم ندادی. کوک: تو نمیدونستی؟ میرا: نه میها بهم گفت. کوک: اوکی میرا دلم برات تنگ شده بود. میرا: منم. بعد دو سه ساعت رفتم از اتاق بیرون. کوک میها رو دوست داره مطمئنم. یک سال بعد: بعد از مراسم نامزدی کوک و میرا: میرا= یک گروه دور من جمع شدن پنج تا دختر و دوتا پسر. یکی از دخترا گفت: داریم بهت هشدار میدیم از کوک فاصله بگیر وگرنه بد میبینی. میرا: چرا باید همچین کاری بکنم. دختره خندید و گفت: میگه چرا باید این کارو بکنه؟ چون که اگه با کوک ازدواج کنی بقیه طرفداراش خیلی ناراحت میشن میرا: خب ناراحت بشن تازه باید خوشحالم باشن که کوک دختر موردعلاقش رو پید کرده. دختره: مورد علاقه؟ خنده داره بلاخره هشدار رو بهت دادیم. یکی از پسرا هولم داد افتادم خیلی بد روی زمین دختره: اینو داشته باش تا بفهمی که ما جدی هستیم. رفتن. سعی کردم بلند شم بلند شدم و راه افتادم.
میها= دیروز مراسم نامزدی میرا بود خیلی خوشحالم براش. میرا هنوز برنگشته خونه. تلفنشم جواب نمیده. دیگه شب شده باید برگرده خونه نگرانش شدم. به کوک زنگ زدم. کوک: الو. میها: سلام کوک میرا پیشته؟ کوک: نه مگه نیومده خونه؟ میها: نه. کوک: چییی؟ یک ساعت بعد: کل شهر گشتیم. گوشیم زنگ خورد مینام بود. میها: چیه؟ مینام: می میر میرا تو توی بیم بیمارستانه. میها: چییییییییییییی؟ رفتم بیمارستان میرا تصادف کرده بود. و رفته بود تو کما. همه ناراحت بودیم.
پنج ماه بعد: خبر فوت میرا به خانوادش رسید. میها: یعنی چییییی؟ هقققق هققققق«گریه» همه ناراحت بودن و گریه میکردن. میها رسید خونه قدرت راه رفتن نداشت رفت اتاق میرا دفتر خاطرات میرا رو برداشت و شروع کرد به خوندن.
امروز بهم خبر رسید که کوک تو دعوا کتک خورده و حالش بده. رفتم پیشش باهم حرف زدیم گفت دلش برام تنگ شده بود اما من باور نکردم. اون میها رو بیشتر از من دوست داره. « دقت کنید دارم بعضی از قسمت های اصلی رو بهتون تو دفترچه خاطرات نشون میدم پس مینویسم صفحه ی بعد ولی منظورم چندین صفحه بعد هست.» صفحه بعد: امروز بازم طرفدار های کوک اومدن و منو تهدید کردن. صفحه بعد: امروز به کوک گفتم که طرفدار هاش منو تهدید میکنن توقع داشتم بگه: کی بوده خودم حسابشو میرسم ولی اینکارو نکرد اون گفت: مهم نیست خودتو ناراحت نکن. مطمئن هستم اگه این اتفاق برای میها می افتاد جیمین میرفت با کسانی که اذیتش کردن دعوا میکرد. صفحه بعد: میرا: بیا امروز بریم خرید. کوک: امروز وقت ندارم. اون هیچ موقع وقت نداره هیچ وقت باهم نرفتیم تنهایی خرید. صفحه بعد: امروز بعد از مراسم نامزدیم داشتم میرفتم کوک رو ببینه دوباره طرفدار های کوک اومدن سراغم یکیشون منو بد هول داد خیلی بد خوردم زمین بلند شدم پام خیلی درد میکرد از زندگیم متنفرم کاشکی جای میها بودم. جای تو توی این دنیا نیست ادمایی مثل تو باید به زندگیشون پایان بدن این جمله ای هست که معمولا بهم میگن. امشب تمومش میکنم کوک من خیلی دوست داشتم اما الان به خاطر عشقی که دلم میخواست بینمون باشه و محبتی که باید به من میکردی و نکردی ازت متنفرم دیگه فکر نکنم مرگم برات اهمیتی داشته باشه اما بدون که دوست دارم.
میها: چیییییییی؟ خواهر کوچیک من باید حقیقت رو به من میگفتی عزیز دلم. فردا مراسم ختم میراست. روز بعد مراسم ختم: کوک: متاسفم. میها: چطور روت میشه با پرویی بیای اینجا تو اصلا میرا رو دوست داشتی؟ چطور تونستی. کوک: منظورت چیه؟ معلومه میرا رو دوست داشتم چته تو میها؟ صفحه اخر دفتر خاطرات میرا رو بهش نشون دادم. میها: تو قاتلی تو قاتل خواهر من هستی. کوک: نه اینطور نیست میها. میها: زود از اینجا برو بیرون خواهر من چه گناهی در حق تو کرده بود؟ هان؟ تو دل خواهرمو شکستی باعت مرگش شدی. همه ی فن هات میرا رو اذیت کردن تو رفتی ازش دفاع کنی بیا بگیر این دفتر رو بخون تا اخر تا بفهمی میرا چقدر دوست داشت و تو چقدر بهش کم محلی کردی. به بقیه هم بگو فقط تا اخر امروز میتونن بیام سر خاک خواهرم و منو ببینن همینطور جیمین. نیم ساعت بعد همه اومده بودن. نامجون: میها تو چته؟ تو مثل خواهرمی بگو چی شده بگو چرا دیگه نمیخوای مارو ببینی؟. تو مثل داداش نداشتمی خیلی دوست دارم ولی خب نمیتونم باید همتون درک کنید. میها: چرا از خودش نمیپرسی؟ چرا منو مقصر میدونی چرا خواهرم باید اینکارو میکرد به خاطر کوککککککک؟ ازش بپرسسسس«با داد و گریه» اون از جیمین و کوک و تهیونگ بدش میاد چرا؟ چون همشون ناراحتش کردن جیمین چطور دلت اومد وقتی اومد باهات صحبت کرد؟ چطوری؟ اون تو رو خیلی دوست داشت مثل برادر بزرگترش بودی. فلش بک: میرا: جیمین کوک میها رو دوست داره. جیمین: چی؟ میرا: این واقعیت هست اون میها رو حتی بیشتر از من دوست داره. جیمین: چرت و پرت نگو اون امکان نداره اگه باهات قهر کرده حتما یک دلیلی داره اون کم پیش میاد این کارو بکنه. میرا: نه نه نه اون قهر نکرده. فقط رفتارش عجیب شده. جیمین: دیگه از این حرفا راجب میها نزن فهمیدییی؟ تن صداش رو برد بالا و من ترسیدم یکم. میرا: باشه. پایان فلش بک
میها: نامجون بعد منو مقصر میدونی؟ هیچ وقت من نفهمیدم چه اتفاقی میوفته چون میرا هیچی رو بهم نمیگفت اگه گفته بود همون موقع ..... ولش کن این کاغذ تو جیب میرا بود بگیرید و بخونید. خواهر؟ این کلمه رو من واقعا درک نکردم من خواهرم رو خیلی دوست دارم اما اون هیچ وقت نمیفهمه من چه عذابی کشیدم اون اصلا بهم اهمیت میداد؟ ولی میها و مینام اینو بدونین خیلی دوستون دارم اما بی تی اس یا بنگتن معنی اونها پسران ضد گلوله ضربه نمیخورن اما ضربه میزنن اونا اسیب ندیدن اما به من اسیب زدن دلم میخواست از همشون انتقام بگیرم اما من نمیخواد ادم بدی باشم اما میخوام که تموم اتفاق ها رو گردن بگیرن و قبول کنن در حق من بدی کردن کوکی من دوست داشتم جیمین مثل داداشم بودی اما همه به من اسیب زدین تهیونگ تو خواهرمو اذیت کردی بقیتون مطمئن هستم طرف اون سه تا رو میگیرن چون اونارو بیشتر از منو و میها دوست دارین مینام خواهرم توخوب ادمی رو انتخاب کردی تو لایقش بودی اما من نه من لایق این زندگی نبودم.امروز از همتون خداحافظی میکنم دلم براتون تنگ میشه ولی از بالا نگاهتون میکنم. دوستون دارم میرا
شوگا: یعنی میرا خودکشی کرده؟ نتونستم جوابی بهش بدم با گفتن اسم میرا گریه من بیشتر شد. میها: از فردا هیچ کدومتون حق اومدن به خونه ای که من توش هستم رو ندارید. نامجون: میها وایستا کجا میری؟ میها: وقتشه از رویا بیدار شیم میرا دیگه نیست میرای من دیگه نیست میرای منو بهم برگردونیددد و از این به بعد با بدیگارد این ور و اون ور برید چون ممکنه واقعا بهتون صدمه بزنم. دو سال بعد: جیمین= دوسال از فوت میرا میگذره و میها هم گمشده کمپانی از ترس تهدید میها مارو با بادیگارد این ور و اون ور میفرسته ولی واقعا اگه من لایق اینکه اسیب ببینم هستم همیشه سعی داشتم میها بیاد و برای اخرین بار ببینمش. میها= دوسال گذشته کی من میتونم انتقامم رو بگیرم کییی؟ اونا رو من خیلی دوست داشتم اما نه به اندازه ی میرا. بعد از یکماه دیگر رفتم به سراغشون. فن ساین برگذار کرده بودن دلم نمیومد. منتظر شدم همه برن رفتم داخل. میها: مشتاق دیدار. جیمین: میها اومد و بغلم کرد هولش دادم میها: ولم کن جیمین: منتظرت بودم میها: خب که چی؟ خودتم میدونی برای چی اومدم. جیمین: اره میدونم الان هیچ کی اینجا نیست میخوای منو بکشی بکش میخوای بلا سرم بیاری بیار. میها: من نه قاتلم نه متجاوز من فقط دنبال انتقامم قرار نیست اسیب فیزیکی ببینی. جیمین: میها بهت میگم همین الان بیا ازم انتقام بگیر دارم بهت فرصتشو میدم. میها: من نمیخوام بهتون اسیب فیزیکی بزنم بهفممممم. با صدای من چند تا من اومدن ببینن چه خبر. مرد: تو اینجا چی کار میکنی برو و دستت از سر بی تی اس بردار. میها: بی تی اس؟ چه مسخره همه تو ظاهر دوستون دارن اما شما هارو نمیشناسن من انتقامم رو میگیرم منتظر باشید. جیمین: میها وایستا بیا اینجا. دستمو کشید و برد پیش بقیه. میها: ولم کن .... دفعه اخرته بهم دست میزنی. اعضا: میها. و اومدن سمتم. میها: وایستین همونجا جلو نیاین. جین: میها تو از دست اون سه تا ناراحتی «جیمین کوک و تهیونگ» چرا با بقیه هم قهری؟ میها: درک کن من دیگه به شما ها علاقه ای ندارم پس فکر کن من یکی از ارمی های ناشناسم خوبه؟ دروغ گفتم در واقع دلم میخواست بغلش میکردم و گریه میکردم و همه چیز مثل قبل میشد نامجون تو مثل داداش نداشتمی. نامجون: میها میها ما نمیتونیم تورو فراموش کنیم. میها: وقتی میرای منو بهم برگردوندید همون موقع من برمیگردم پیشتون. و از اونجا فرار کردم .......
آنچه خواهید خواند نداریم لایک و کامنت فراموش نشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام خوبی ؟ 😘
به نظرم تو کاربر عالی هستی 😋
با یک عالمه تست باحال داری ❤
دوست داری تستچی قابلیت پیوی بزاره؟ 😎
فقط کافیه بیای توی اکیپ ما تا هر دستاورد بیاد😄
برای اینکه عضو و اطلاع بیشتری از اکیپ ما به دست بیاری فقط کافیه بیای توی تست میای اکیپ بشین 😎 و کامنت بزاری 💛
مرسی اجی من خیلی وقته تو این پیج نیومده بودم و تو رفتی میشه برگردی؟ امیدوارم دوباره برگردی اجی.