ویرانگر 🧨⚠ پارت دو(داستانی متفاوت)

پلیس در را زد : سلام خانم +سلام بفرمایید _شما کسی را این اطراف ندیدید ی پسر فراری +من الان اومدم خونه ولی .....ولی نه کسی را این اطراف ندیدم _مطمئنید؟ +بهتون اطمینان میدم میخوابد بیاید تو خونه را بگردید _نه نه اصلا قصد بی احترامی بهتون را نداشتم لطفا منو ببخشید +اشکالی نداره _ شب بخیر + شب بخیر و بعد در را بستم و نفس عمیقی کشیدم پسره تو خونم بود و ی فراری هم بود هوفففف نمیدونم چرا اما نمیتونستم ب پلیسا بگم ی نفس عمیق دیگه کشیدم و رفتم تو .......

رفتم تو خونه دیدم رو صندلی کنر میز نشسته و دستش و گرفته وقتی رفتم تو ب من زل زد . خودمو جمع و جور کردم و رفتم کمک های اولیه را اوردم . ی نوار اوردم و گفتم بزار تو دهنت اگ دردت اومد فشارش بده _نمیخوام خودم میدونم چ کار کنم +واقعا؟ ولی الان اینجایی پس ب حرفم گوش کن من دارم درس پزشکی میخونم بیا این بزار تو دهنت _یااا(میخواست غر غر کنه) من پارچه را گذاشتم تو دهنش استینش را پاره کردم و ضد عفونی کردم خوشبختانه تیر از کنارش رد شده بودو ب دستش نرسیده بود ولی زخم بدی گذاشته بود من دستش بخیه زدم و بعد دستمال و از دهنش دراوردم +برو ی اب ب صورتت بزن _من میرم +پلیسا بیرونن میخوای بری برو من میرم شام بخورم _تو از کجا میدونی +شنیدم ک دارن با هم حرف میزنن _من را چرا نگه داشتی؟چرا ب پلیس نگفتی +من گشنمه رفتم

رفتم سر میز شام تن ماهی و کنسرو و بازکردم ی غذای درست کردم و نشستم سر میز و شروع کردم ب خوردن حدود 5 دقیقه بعد اومد سر سفره .و غذا برداشت و شروع کرد ب خوردن +اسمت چیه؟ _هوم؟! +توقع نداری ک همش بهت بگم پسره هوی تو اسمت چیه _شوگا ط چی +برا من را لازم نیس بدونی خودت ی اسم بزار روم من مشکلی ندارم _چرا فراریم دادی؟ +تنها بودی _من تنها نیستم

+تنهایی _ اونوقت چطور فهمیدی؟ +تو کوچه کسی یا جایی را نداشتی بری این نشونه تنهاییه (یهو ظرفارا شکست) سعی میکردم خودمو نترس نشون بدم اما دستام میلرزید و ترسیده بودم . بعد از صندلی بلند شد واومد طرفم _من رئیس هزار نفر مافیا هستم تنها نیستم علاوه بر این تو الان باید بترسی تنهایی و پشتت دیواره و دستات پره😏😈

بلند شدم از جام و گفتم ک چی؟ _میخوای امتحان کنی؟؟ +گمشواز سر راهم کنار ظرفایی ک شکستی هم بردار بعد رفتم و دو تا پتو برداشتم و انداختم تو حال +بخواب اما صبح ک بیدار شدم نمیخوام ببینمت . _در این باره اتفاق نظر داریم +تو جرمت چیه؟ _برو بخواب

رفتم تو اتاق و در را بستم و برای اطمینان قفل هم کردم بعد گرفتم خوابیدم و با خودم گفتم همش ی خوابه انقدر خسته بودم ک سریع خوابم برد . صبح با نور خورشید ازجام پاشدم و رفتم بیرون و اون هنوزم خواب بود رفتم بیرون و لباس عوض کردم و رفتم دانشگاه رو ی کاغذ نوشتم : من رفتم وقتی بیدار شدی صبحونه از یخچال بردار و برو

تموم شد لایک و فالو و کانتتتتتتتتتتت

باییییییییییی