دیونه های ردی فصل 2 پارت اخر

میدونم سکته کردید ولی1 پارت مونده یا2 پارت بخشید دارم از ایران میرم اتریش ارزو به دل میرم که نتونستم شما رو ببینم مدرسه هم باز شه 5شنبه یا جمعه براتون پارت میزارم 💋

پرش زمانی فردا کارینا:لعنت به زندگی لعنت به کل دنیا لعنت سایکا جلوی دهنش رو میگیره لعنت به تو لال شو هستی:بلند شید آیناز:ها الکس لیا بنجی برفی عسل :هلو ملکم سر دستون اومد هستی:عسل مهنا:عشقم سایکا:دیونه آیناز :زر مفت نزنیت. من خوابم میاد سایکا:هوی احمق عسل آیناز:احمق واسه اولین بار زنبور عسل دیدی ذوق کردی

عسل:هنوز مشنگه بکهیون:بازن من چیکار داری خودت مشنگی سایکا:اوهو از کی شد زنت بکهیون:از 1ماه پیش شیومین:باپفیلا الان اون چشم عسلی (مهنا رو میگه)بکهیون میزنه سوهو :باشیر کاکائو نه بابا هستی الان از خنده جر میخوره عسل:عزیزم فیلم نگاه میکنی شیومین:اره بیب آیناز:بیب کوفت بیب زهر مار چانیول:قزیه چیه با تفنگ آب پاش سایکا:شوهر من شوته سهون;معلومه سایکا:بنجییییی آیناز:لیا مامان برات بیمیره کجایی سهون:ها پسرا الان حیوانو را سندوق جا دادیم نمی تکن مهنا:من طلاق می خوام.سایکای امضا روی ی برگه میزنه بیا امضا کن طلاق بگیرم آیناز و مهنا ی امضا می زنن شیومین:اخه گربه سگ دارید بکهیون:شوت ببر و شیر دارن کریس:پاکتی(ی هو صدای قرش میاد )سهون ماشینم عروق شد. وعرر می زنه آیناز با داد:بچه ها بیان بالا

ببشید گوشیم 2درصده دیگه نمی تونم بنویسم ولی می نویسم 😂 بچه ها میان هستی:گمشو گمشو شیومین :احمق چیزی هستین. از زبان آیناز :داشتم بحس میکردم که بچه ها ها رو با داد دیدیم که جلوی چشمام رو رنگ ماه گرفت که ی زن اومد اون مامان من بود خاله مارتاش(مامان سایکا ناموصن نمی دونستم چه اسمی بزارم) لیزا(مامان مهنا) کارا(مامانم) آیناز:مامان خوبی خاله ها مارتا:هی از اولم زیاد حرف می زدی لیزا:مارتا جان زر نزن بیا سر اصل مطلب مارتا:خوب آناناص جانم خاله جون تو که الهه ی آبی تو که خدای شب و ماه خاله فدات باید صلسم رو بشکنید چ آیناز:چه طلسمی چی چی نهههههههه دید دخترا:آیناز معلق روی هوا بود از وست بدنش ی نور بنفش رد میشد واقعا ترسیده بودیم

ببشید

لایک نمی کنی