
این پارت 18 داستان هست. و نکته هم هست که این عشق بین جونگ کوک(عضو بی تی اس) و من (دنا ) هست. توجه علامت ذهن دنا ₩ هست و علامت خودش که حرف میزنه + هست.
بعد از تمرین ساعت 11 بود که از کمپانی اومدیم بیرون . گفتم که امروز بخار چی هو خانوم فقط 5 ساعت تمرین داشتیم بجای 16 ساعت. همونطور که داشتم با خودم حرف میزدم (دقت کنید چون دنا ایرانیه پس وقتی با خودش حرف میزنه فارسی حرف میزنه) جین گفت : بچه ها من و تهیونگ جایی کار داریم و باید بریم. و بعد خداحافظی کردند و رفتند. جیمین هم می خواست بره به مادرش سر بزنه و تاکسی گرفتو رفت. نامجون هم رفت ولی نمیدونم کجا. به هر حال منو و جونگ کوک و جیهوپ و شوگا و چی هو به خونه رفتیم.
وقتی وارد خونه شدیم چی هو رفت و سریع لباسش رو عوض کرد. جونگ کوک هم همینطور. (عکس لباس چی هو در بالا) وقتی شوگا جونگ کوک و چی هو رو دید که رفتن و لباس مجلسی پوشیدن گفت : کوکی کجا؟ جونگ کوک : میریم مهمونی امکان داره برای شام هم نیایم منتظرمون نمونین. بعد جونگ کوک و چی هو با هم از خونه رفتند بیرون. شوگا هم رفت و خوابید. فقط منو جیهوپ تو خونه بودیم. برای ناهار هم به رستوران زنگ زدیم. وقتی غذا مونو آوردن منو جیهوپ هر چی شوگا رو صدا کردیم نیومد و آخرش گفت : نمیخوام. من و جیهوپ روی مبل داشتیم غذا می خوردیم. جیهوپ : هی میبینی قبلنا من و جونگ کوک باهم میرفتیم مهمونی ولی حالا اون با اون دختره رفت. من هم آهی کشیدم و گفتم : آره.
بعد از اینکه غذامونو خوردیم جیهوپ رفت به اتاقش من هم روی مبل دراز کشیدم و برای اذیت کردن چی هو تو ذهنم نقشه کشیدم.
ساعت 2 اینا بود که نامجون با کلی خوراکی اومد. بعد از اینکه رفت و لباساش رو عوض کرد ، اومد و گفت : پس بقیه؟ منم گفتم : کوک و چی هو رفتن مهمونی ، شوگا مثله خرس خوابیده، و بعد خندیدم و ادامه دادم : جیهوپ هم اتاقشه. با صدای حرف زدن ما جیهوپ هم اومد تو پذیرایی. نامجون خوراکی هارو آورد و تو پذیرایی و بازشون کرد و بعد روبروی تلوزیون دراز کشید. همونطور که داشت فیلم میدید خوراکی هم میخورد. من و جیهوپ هم نشستیم کنار نامجون و از خوراکی ها خوردیم. یه یه ربع بعد جین و تهیونگ هم اومدن. بعد از اینکه اونا هم اومدن شوگا هم پاشد و اومد پیشمون. دیگه ساعت 6 عصر بود که همه از بیرون اومده بودن بجز کوک و چی هو
فکر کنم ساعت 7 و نیم بود که چی هو بهم زنگ زد و گفت که یه پیرهنه مشکیه از تو چمدونش بردارم و به تاکسی بدم تا براش ببره. دلم خواست نقشمو اجرا کنم پس بخاط همین اون پیرهنرو که خیلی هم باکلاس و شیک و گرون بود رو قایم کردم طوری که عقل جن هم نمیرسید. به جونگ کوک زنگ زدم و گفتم : چی هو جون خیلی گشتم نبود. چی هو : یعنی چی مطمئنی درست گشتی تو چمدونم بودا. + آره بابا خوب گشتم ولی پیدا نکردم. آخرش هم باهاش تصویری گرفتم و نشونش دادم که نیست. اون هم با ناراحتی گفت باشه. از هم خداحافظی کرده و سپس قطع کردیم. از اینکه کنفش کرده بودم خیلی خیلی خوشحال شدم. و بعد پیش بچه ها رفتم.

چالش : به نظرتون امکان داره چی هو نقشه دنا رو بفهمه؟ اگه بفهمه چی میشه؟ لایک و کامنت فراموش نشه. فالو = فالو
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)