
خب اینم ترسناک ترین اتفاق پارت چهاره لایک و فالو کامنت یادتون نره بای
خیلی نزدیک بودن که یکی دستم رو میشکه . چشمام رو محکم روی هم فشار می دادم که احساس کردم صدای اون دو نفر دور میشه چشمام رو که باز کردم دیدم یه پسری جلومه و فقط دو سانت ازم دوره و دستش تو طرفمه . ( علامت اون پسره = علامت ا/ت + علامت ذهن ا/ت ×) خیلی اروم گفتم . + ت.تو ک.کی ه.هستی ؟ = بیا بریم از اینجا تا پیدامون نکردن و دست ا/ت رو می گیره و اون سریع از اونجا دور میشه و ا/ت رو هم دنبال خودش میکشه . ا/ت هم هنگ کرده بود و فقط داشت نگاش می کرد .
بعد پسره با نفس نفس زنان یه جا وایستاد و دست ا/ت رو ول کرد و به دیوار تکیه داد و نشست . ا/ت هم که خسته بود نشست . + تو کی ای ؟ پسر برگشت ا/ت رو نگاه کرد و گفت = من هوسوکم جانگ هوسوک . + منم هوسوک نزاشت ا/ت ادامه حرفش رو بزنه و گفت = ا/تی + تو از کجا می دونی ؟ هوسوک چیزی نگفت + نمی ( نزاشت ادامه حرفش رو بزنه ) = اینش دیگه به تو مربوط نیست + چرااااااا ؟ = بجای این حرف ها پاشو بریم تا نیومدن . + باشه ولی بعدا باید جوابم رو بدی . = خونت کجاست ؟ + اون سمت = اوکی . بعد دست ا/ت رو گرفت و به سمت خونه حرکت کردن .
بخونه ا/ت رسیدن . = خب برو . + هی کجا باید جواب سوالم رو بدی و بعد دست هوسوک رو کشید . = بجای دستت دردنکنس + بیا بعدا بهت می گم . = عجبااااااا + نمیای ؟ = نه + نیا اصلا . مرسی که نجاتم دادی . بعد در رو محکم روش کوبوندم . می خواستم برم که صدای اون هایی امد که از دستشون فرار کرده بودیم . سریع در رو باز کردم و دست هوسوک رو کشیدم و در رو بستم و قفلش کردم . = داری چیکار می کنی . + اونا داشتن میومدن هوسدک دید که حالا تو خونست رفت رو مبل نشست .
= خونت بدک نیستا . ا/ت بغل هوسوک نشست . + بگو من رو از کجا می شناسی ؟ = خببب . نزدیک ا/ت شد . یک سانت ازش فاصله داشت تو گوش ا/ت گفت = به تو ربطی نداره . و با لبخند از ا/ت دور شد و ا/ت هم که با هنگی داشت به یه جا نگاه می کرد که به خودش امد . + نمی گی نه ؟ = نه نمی گم + باشه نگو = اخیش دست از سرم برداشتی . ا/ت ؟ ا/ت؟
از زبون هوسوک داشتم بیرون قدم می زدم دیدم که چند نفر دارن درباره یه چیزی صحبت می کنن و یه دختر رو دیدم که اون پشت قایم شده که اون چند نفر اروم اروم نزدیک اون دختره شدن . من نمی دونم چرا اما خواستم به دختره کمک کنم پس رفتم دختره رو کشیدم سمت خودم . فاصله ی کمی داشتیم و اون هم چشماش رو از ترس بسته بود که اروم اروم باز کرد . اون چقدر اشنا بود . صبر کن ببینم این ا/ت نیست . این . این واقعا ا/ته . بعدش هم کلی اتفاقات افتاد و بعد ا/ت رو رسوندم خونه
اون هی اسرار می کرد که بگم از کجا می شناسمش اما من هم نمی گفتم تا اینکه ا/ت عصبانی شد و در رو محکم بست که صدای اون ها میومد پس خودم رو درست کردم و برم که یه دفعه یکی دستم رو کشید . بعد رفتم خونه کلی اتفاقات افتاد . داشتم با ا/ت صحبت می کردم که یه دفعه هیچ صدایی نیومد وقتی برگشتم .
خب اگه غلط املایی داشتم به بزرگی خودتون ببخشید . ممنون که تا اینجا امدید لایک و کامنت فالو یادتون نره 💜🖤🤍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعد این کی میاد 🥺🥺
پارت بعد رو زود بزارررررررر
پارت بعدی کی میاد ؟
چون طرفدار زیاد نداره شاید ادامه ندادم
واس چی ؟
من خیلی وقته منتظرشم اقا تمومش کن😭😭😭😭😭
باشه 😔