17 اسلاید صحیح/غلط توسط: coralin انتشار: 3 سال پیش 47 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
🎈ایت🎈ترسناک🎈
فیلم «آن» که چند روز پیش عنوان پرفروشترین فیلم ترسناک تاریخ سینما را به خود اختصاص داد، جدیدترین فیلم اندرس موچیتی با بازی بازیگرانی چون جیدن لیبرهر، فین ولفهارد، بیل اسکارشگورد، سوفیا لیلیز و کرک اسودو است که فیلمنامهاش را کری فوکوناگا براساس رمانی به همین نام نوشته استیون کینگ به رشته تحریر درآورده است. گفته میشود که ایده نوشتن رمان آن در سال ١٩٧٨ به ذهن کینگ خطور کرد و کار نوشتن آن سهسال بعد آغاز شد. آن رمانی یکهزاروصدوسیوهشت صفحهای است و از این منظر یکی از طولانیترین کتابهای داستانی ترسناک تاریخ به حساب میآید. کینگ یکبار گفته بود که اگر بخواهد این رمان را در قالب مجموعهای تلویزیونی درست کند، فیلمنامهای ٣٢ ساعته برای آن خواهد نوشت. این رمان به دو بخش تقسیم شده؛ نخست ظهور پنی وایز در اواخر دهه ۵٠ میلادی و سپس بازگشت او در اواسط دهه ٨٠ و رو در رو شدن دوبارهاش با شخصیتهای اصلی کتاب.
داستان آن که یکی از بهترین کارهای کینگ است، البته پیش از این در سال ۱۹۹۰ نیز دستمایه خلق مینیسریالی بحثانگیز- که با واکنشهای ضد و نقیضی همراه شد- قرار گرفته بود. درواقع باید گفت که در ابتدا قرار بود نسخه سال ١٩٩٠ در قالب یک مینیسریال هشتساعته جلوی دوربین برود و جورج رومروی فقید آن را کارگردانی کند، اما با کنارهگیری رومرو درنهایت آن به یک بازسازی سهساعته تبدیل شد که در دو قسمت ٩۵ دقیقهای توسط شبکه MBC پخش شد. با توجه به اینکه اتفاقات کتاب در یک بازه بیستوهفتساله به وقوع میپیوندد، بخش اول مینیسریال یاد شده به دوران کودکی و بخش دوم به دوران بزرگسالی اختصاص پیدا کرده بود. در نسخه جدید و سینمایی، اما خبری از بخش دوم نیست و موچیتی بخش بزرگسالی را به قسمت دوم فیلم موکول کرده است. جالب اینجاست که نسخه جدید IT دقیقا ٢٧سال پس از آن مینیسریال اکران شده است.
داستان آن سینمایی در زمستان سال ۱۹۸۸ در شهر دری میگذرد. در آغاز داستان پسربچهای به نام جرجی را میبینیم که به برادر خود بیلی اصرار میکند که برای بازی در زیر باران به او ملحق شود، اما بیلی که مریض است و از لکنت زبان نیز رنج میبرد، قبول نمیکند و جرجی تنهایی بیرون میرود. هنگام بازی در زیر باران، جریان آب قایق کاغذی جرجی را از مسیر منحرف کرده و آن را به درون فاضلاب میبرد. جرجی به دنبال قایق خود میرود اما ناگهان با دلقک عجیبی برخورد میکند که قایق او را در دست دارد. دلقک خود را پنی وایز معرفی میکند. جرجی که از ملاقات با دلقک هراسان شده، میخواهد از آن مکان برود، ولی پنی وایز به جرجی حمله و دستش را قطع میکند و سپس او را با خود به درون فاضلاب میبرد.
داستان آن سینمایی در زمستان سال ۱۹۸۸ در شهر دری میگذرد. در آغاز داستان پسربچهای به نام جرجی را میبینیم که به برادر خود بیلی اصرار میکند که برای بازی در زیر باران به او ملحق شود، اما بیلی که مریض است و از لکنت زبان نیز رنج میبرد، قبول نمیکند و جرجی تنهایی بیرون میرود. هنگام بازی در زیر باران، جریان آب قایق کاغذی جرجی را از مسیر منحرف کرده و آن را به درون فاضلاب میبرد. جرجی به دنبال قایق خود میرود اما ناگهان با دلقک عجیبی برخورد میکند که قایق او را در دست دارد. دلقک خود را پنی وایز معرفی میکند. جرجی که از ملاقات با دلقک هراسان شده، میخواهد از آن مکان برود، ولی پنی وایز به جرجی حمله و دستش را قطع میکند و سپس او را با خود به درون فاضلاب میبرد.
چندین ماه از این اتفاق میگذرد و بیلی که مرگ برادرش را قبول نکرده، تصمیم میگیرد به دنبال برادرش برود؛ بهخصوص که ناپدید شدن شماری دیگر از بچههای شهر نیز انگیزه او را بیشتر میکند. بالاخره با اضافه شدن دو پسر و یک دختر دیگر به نامهای بن، مایکل و بورلی گروهی تشکیل میشود که همهشان توسط دانشآموز جامعهستیزی به نام هنری باورز و نوچههایش مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. اعضای این گروه به طرز عجیبی مورد حمله و تهدید پنی وایز قرار میگیرند و دچار وحشت میشوند. بن که درحال انجام یک پروژه برای درس تاریخ است هنگام مطالعه متوجه میشود پیشتر نیز گم شدن سریالی بچهها در این شهر سابقه داشته است. تحقیقات بعدی آنها مشخص میکند که پنی وایز موجودی اهریمنی است که هر ۲۷سال یکبار از خواب برمیخیزد و در طول حضور یکسالهاش بچهها را شکار و از ترس آنها تغذیه میکند تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. بیلی تصمیم میگیرد با بچهها وارد خانهای شوند که به نظر محل زندگی پنی وایز است، اما کارها آنطور که بیلی پیشبینی کرده جلو نمیرود و تجربهای ترسناک برای اعضای باشگاه بازندگان هنگام مواجهه با پنی وایز رقم میخورد. بچهها درنهایت با دردسر موفق به فرار از خانه میشوند، با این توضیح که گروه از هم میپاشد و بیلی تنها میماند. بههرحال بعد از رخدادهایی گروه دوباره شکل گرفته و با پنی وایز روبهرو میشوند. پنی وایز که لحظات آخر حضورش بر زمین را میگذراند، در درگیری با بچهها شکست میخورد و به خواب ۲۷ ساله خود فرو میرود و باشگاه بازندگان نیز از محل فرار میکنند.
«پنی وایز» شخصیت اصلی فیلم در حقیقت موجودی باستانی است که از سیارهای ناشناخته آمده و میلیونها سال پیش به زمین رسیده است. به گفته خودش، نام واقعیاش رابرت گری است و بزرگترین دشمنش ترتل نام دارد. جالب اینکه ترتل ازجمله کاراکترهای مهم دیگر رمان مشهور کینگ، برج تاریک است. پنی وایز یا همان آن جزو شخصیتهای محبوب کینگ است و در رمانهای دیگر این نویسنده ازجمله Tommyknockers و فراموشی هم حضور دارد. البته این موضوع تنها مختص پنی وایز نیست و تقریبا تمامی کتابهای کینگ در یک دنیا اتفاق میافتند. پنی وایز ازجمله مشهورترین بدمنهای سینما و ادبیات وحشت است که به دلیل بازی متفاوت تیم کوری مورد توجه بسیاری از نوجوانان دهه ٩٠ قرار گرفت.
گفته میشود، کینگ برای خلق این کاراکتر از جان وین گیسی الهام گرفته است. گیسی ملقب به پوگو دلقک از بدنامترین قاتلهای سریالی آمریکاست. این قاتل دیوانه طی مدت ۶سال، ٣٣ نفر را به قتل رساند و درنهایت پس از دستگیری به اعدام محکوم شد. او پیش از اعدام ١۴سال را در زندان سپری کرد و در سال ١٩٩۴ حکمش اجرا شد. باید گفت که در هر دو نسخه مینیسریال و فیلم سینمایی، پنی وایز بیشتر یک دلقک قاتل با تعدادی قدرت فرازمینی است، اما در رمان، او قدرتهای بسیار بیشتری دارد. او در رمان میتواند به هر شکلی که میخواهد دربیاید، از دراکولا گرفته تا سگی هشتمتری. او همچنین توانایی خواندن ذهن، شستوشوی مغزی و تلهپاتی را دارد. او بهنوعی تداعیکننده فوبیای کودکان است و به شکل بزرگترین ترسهای آنها ظاهر میشود. همچنین در بعضی بخشهای رمان، داستان از دید او روایت میشود. اما تفاوت این کاراکتر در دو نسخه آن چیزی شبیه به تفاوت جوکر جک نیکلسون و جوکر هث لجر در بتمن است. در نسخه قدیمی، پنی وایز دلقکی ترسناک و میانسال بود و در فیلم جدید این شخصیت صورتی کودکانه و چشمانی بزرگ دارد تا در ظاهر بتواند راحتتر کودکان را به خود جذب کند.
این فیلم تاکنون سهبار برای ساخت دورخیز کرده، اما به نتیجه نرسیده بود. اولبار در سال ۲۰۰۹ بود که ورایتی گزارش کرد برادران وارنر برای اقتباس و نوشتن فیلمنامه بزرگی از روی رمان آن، نوشته استیون کینگ با دیوید کاجگانیک وارد مذاکره شدند و روی لی نیز بهعنوان تهیهکننده پروژه انتخاب شدهاست. آن روزها کاجگانیک در ملاقاتش با برادران وارنر گفت که از این بابت خوشحال است و برنامههای خوبی نیز برای کار دارد. اما وقتی فیلمنامه در سال ۲۰۱۰ تکمیل شد، برادران وارنر چندان از کار راضی نبودند و برای همین پروژه برای مدتی کنسل شد تا چاره بهتری برای حل مشکل پیدا شود. بار دوم در سال ٢٠١٢ بود که صحبتهایی درباره آغاز پروژه آن در رسانهها درج شد.
در روز هفتم ژوئن آن سال هالیوود ریپورتر فاش کرد که کری فوکوناگا کارگردان سریال تحسینشده کارآگاه حقیقی بهعنوان بازنویس فیلمنامه و کارگردان به پروژه پیوسته است. روی لی به همراه ست گراهام اسمیت هم بهعنوان تهیهکنندگان کار انتخاب شدند. فوکوناگا فکرهای متفاوت و زیادی درباره پروژه داشت. او که خودش را به صندلی کارگردانی نزدیک میدید حتی به مرحله انتخاب لوکیشن و بازیگران نیز رسید. همه چیز آماده بود و قرار شد تا بعد از مرحله پیشتولید در تابستان ۲۰۱۶ فیلمبرداری آغاز شود. اما کارها آنطور که فوکوناگا فکر میکرد پیش نرفت و در ۲۵ مه ۲۰۱۵ فوکوناگا از کارگردانی فیلم انصراف داد و در گفتوگویی دلیل این جدایی را کاهش بودجه فیلم عنوان کرد. چنین شد که نوبت به موچیتی رسید تا سکاندار این پروژه شود.
بالاخره در تاریخ ۱۶ ژوئیه ۲۰۱۵ اعلام شد که اندرس موچیتی سازنده فیلم تحسینشده ماما به پروژه پیوسته است. موچیتی کارگردانی آن را با این شرط پذیرفته بود که بتواند فیلمنامه را تغییر داده و نگاه خاص خودش را به فیلم داشته باشد. استودیو شروط این کارگردان آرژانتینی را پذیرفت و در تاریخ ۲۲ آوریل ۲۰۱۶ اعلام کرد که فیلم در ۸ سپتامبر ۲۰۱۷ بهصورت جهانی اکران خواهد شد. چندی بعد در تاریخ ۳۰ اکتبر ۲۰۱۵ موچیتی در گفتوگویی با ورایتی گفت که میخواهد از تابستان شروع به فیلمبرداری کند. تصمیم او برای فیلمبرداری در فصل تابستان به این دلیل بود که بیشتر بازیگران اصلی فیلم دانشآموز و نوجوان هستند و برای اینکه بتوانند مدت بیشتری در هر روز کار کنند فیلمبرداری باید در این فصل انجام میگرفت. موچیتی همچنین گفت که قرار است دنیای شگفتانگیزی که کینگ آفریده را تغییر و آن را بهروز و کاری کند که مخاطب از کشف یک دنیای جدید لذت ببرد. او گفت: در فیلم ما هیچ خبری از مومیایی و گرگنماها یا موجودات کلیشهای دیگر نیست.
تهدیدات و خطرات این دنیا قرار است شگفتانگیزتر از چیزی باشد که تصور میکنید. موچیتی روی انتخاب بازیگران بهخصوص نوجوانان فیلمش دقت و وسواس خاصی به خرج داد. در مجموع از بیش از ۳۰۰ نوجوان تست بازیگری گرفته شد تا گروه بازیگران فیلم شکل بگیرد. درنهایت این کارگردان در این زمینه چنان موفق شد که تهیهکننده فیلم دن لین را واداشت درباره گروه بازیگری فیلم آن بگوید: ما به وضوح پویایی و همکاری زیبایی که بین بازیگران نوجوانمان بود را دیدیم. ساختن همچنین فیلمی برای آنها یک چالش مهم بود و آنها ثابت کرده بودند که هم لیاقت و هم توانایی این را دارند که از پس هر کار سختی بربیایند. اینکه شما با جمعی از نوجوانان بااستعداد کار کنید، بسیار لذتبخش است. چندین ماه صرف تمرین با بچههای کردیم و حالا باید بگویم آنقدر ارتباطشان با یکدیگر خوب است که باعث میشود وحشت نکنیم آن هم با این وجود که قرار است به مقابله با یک دلقک ترسناک خیلی بدذات برویم!
به هر حال فیلمبرداری فیلم از تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۱۶ آغاز شد و در ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۶ به پایان رسید. نخستین نمایش فیلم در تاریخ ۵ سپتامبر ۲۰۱۷ در شهر لسآنجلس بود و سپس به صورت گسترده از تاریخ ۸ سپتامبر ۲۰۱۷ اکران شد. آن در هفته اول اکران خود به فروش فوقالعاده ۱۷۹٫۲ دلار دست یافت درحالیکه بودجه ساختش تنها ۳۵میلیون دلار بود. درحال حاضر این فیلم با فروشی ۶۳۰٫۶میلیون دلاری پرفروشترین فیلم ترسناک تاریخ سینماست. همچنین فیلم نقدهای بسیار مثبتی از سوی منتقدان و تماشاگران دریافت کرد و در زمینههای کارگردانی و شخصیتپردازی ستایش شد. منتقدان فیلم آن را یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی کتابهای استیون کینگ و یکی از بهترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینما میدانند.
فیلم آن بعد از اکران با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدان و طرفداران سینما مواجه شده است. به گزارش سایت معتبر راتن تومیتوز ۸۵درصد منتقدان نظر مثبتی نسبت به فیلم داشتهاند که میتواند به معنای تحسین جهانی باشد. منتقدان راتین تومیتوز کارگردانی موچیتی و شخصیتپردازی را مهمترین عامل موفقیت فیلم میدانند. منتقدان متاکریتیک نیز به فیلم نمره ۷۰ از ۱۰۰ نمره ممکن را دادند؛ به این معناست که نظرات پیرامون فیلم اغلب مثبت بوده است. سینما اسکور نیز به فیلم درجه +B داد و دیدن آن را به تماشاگران توصیه کرد؛ البته بعضی از منتقدان نیز چندان از فیلم راضی نبودند و آن را اثری کلیشهای در ژانر ترسناک دانستند
کارگردان فیلم آن از فیلمش میگوید
خواستم ترسهای عمیق نشان دهم نه ترس از هیولا!
در حالی که فیلم آن نمایشی حیرتانگیز در سینمای آمریکا داشته و توانسته بهعنوان پرفروشترین فیلم ترسناک تاریخ سینما دست یابد؛ اما گفتوگوهای زیادی از کارگردان این فیلم اندی موچیتی در دست نیست؛ بهخصوص گفتوگوهای مفصلی که اغلب زمان اکران فیلمها انجام شده و میتواند نوری بتاباند بر گوشه و کنار تاریک فیلم.
کارگردان آن البته در مصاحبههای کوتاهی درباره این فیلم موفقش حرف زده است. از آنجا که در پروندههایی چنین که درباره یک فیلم خاص منتشر میشود، انتشار سخنان کارگردان الزامی به نظر میرسد؛ سخنان موچیتی را به نقل از سایتهای مختلف که درباره این فیلم نوشتهاند با هم میخوانیم؛ با این توضیح که از سوالات گذر کرده و فقط پاسخهایی را که به درد مخاطبین فیلم میخورند در این صفحه آوردهایم…-موچیتی درباره فیلم آن میگوید: در این فیلم من میخواستم که روی سفر احساسی گروهی از بچهها تمرکز کنم. رفتن به طرف دیگر (بعد دیگر) چیزی است که ما میخواستیم در قسمت دوم به آن بپردازیم. در کتاب، چشمانداز داستان همیشه روی گروه بازندههاست و تمامی چیزی که آنها درباره پِنی وایز میدانند، بسیار نامطمئن و تهی و کم است. من میخواستم به آن حس رازآلود ندانستن آنکه چه چیزی در طرف دیگر است توجه بیشتری کنم. همچنین میخواستم چیزی را برای قسمت دوم باقی بگذارم. پس درگیر داستانی با مقیاس بزرگ و چند بعدی نشدم و آن را نگه داشتم؛ و در قسمت اول از زاویه دید بچهها به قضیه پرداختم.
– این کارگردان در جایی دیگر، در مصاحبهای مشابه اذعان میکند: قسمتی از کتاب هست که من مدت خیلی زیادی با آن درگیر هستم. در این قسمت بیل دنبرو میگوید: اگر این هیولا بچهها را میخورد، چون این کاری است که ما به هیولاها گفتیم که انجام بدهند چه؟ میتوان اینگونه هم به قضیه نگاه کرد: این شخصیت تا زمانی زنده است که در ذهن و تصور بچهها زنده باشد. طرح اولیهای که من از این دلقک کشیدم خیلی بچهگانه بود. همچنین میخواستم این تصویر به گونهای باقی بماند؛ زیرا این چیزی بود که در ذهن و تصور بچهها خلق میشد.
-موچیتی در اوایل کار گفته بود: قرار است دنیای شگفتانگیزی که کینگ آفریده را تغییر دهیم و آن را به روز کنیم و کاری کنیم که مخاطب از کشف یک دنیای جدید لذت ببرد. در فیلم ما هیچ خبری از مومیایی و گرگینهها یا موجودات کلیشهای دیگر نیست. تهدیدات و خطرات این دنیا قرار است شگفتانگیزتر از چیزی باشد که تصور میکنید.
– درباره بازیگر نقش اصلی دلقک هم گفته: در مراحل پیش تولید بیل اسکارشگورد را از دیگر بازیگران نوجوان فیلم به کلی جدا کردیم و حتی محل جدایی برای غذا و خواب او در نظر گرفتیم؛ زیرا میخواستم بچهها برای اولین بار او را در ظاهر دلقک و هنگام فیلمبرداری ملاقات کنند! این مسألهای بود که من و بیل و بچهها بر سرش توافق کردیم و آنرا به عمل رساندیم. وقتی که بیل وارد صحنه شد بچهها از ترس فریاد زدند. بیل همچون موجودی هفت پا میماند. واقعاً نمیتوانم توضیح بدهم که دقیقاً چکار میکرد. او حقیقتاً مرد عجیبی است. او صخره نوردی میکند، صداهای ترسناک از خود درمیآورد، خود را در آب غرق میکند، صحبت میکند و همه این کارها را طوری انجام میدهد که سر صحنه نه فقط بچهها که حتی خود من هم دچار وحشت میشدم. – موچیتی درباره تفاوتهای فیلم و کتاب هم گفته: طرفداران کتاب استفن کینگ هم حتماً از دیدن فیلم لذت خواهند برد. بگذارید خیالتان را راحت کنم که داستان فیلم ما همان داستان کتاب است و تغییرات زیادی در آن انجام نشده است. ما فقط آنرا به روزتر کردهایم و سعی کردیم ترس موجود در فیلم را متناسب با حال روز جهان در بیاوریم. در کتاب شخصیتهای داستان بچههایی هستند که در دهه ۵۰ زندگی میکنند و در آن موقع ترس از موجوداتی همچون دراکولا و فرانکشتاین طبیعی بود اما رویکرد من متفاوت بود. من میخواستم ترسهای عمیقتری را در فیلمم به تصویر بکشم. ترسی که ربطی به وجود هیولا ندارد بلکه مربوط به دوران کودکی و وجه تاریک درون همه ماست. اما حواسم بوده که فیلم تبدیل به یک اثر خستهکننده درباره کشف ترسهای درونی نباشد. اصلاً دوست ندارم فیلم بیش از حد پیچیده و فلسفی و برای بچهها غیرقابل درک باشد. فیلم ما همانقدر که درباره ترسهای درونی بچههاست درباره یک نیروی شر بسیار ترسناک نیز هست. شخصیت آن یا پنی وایز یک عنصر کلیدی ترسناک در فیلم ماست و ما از وجود او نهایت استفاده را میکنیم.- نپرداختن به بعدهای دیگر در فیلم اول آن به بودجه فیلم ربط داشته است؛ و بیان میکند که به حمایت کمپانی برادران وانر برای اختصاص بودجه بیشتر برای ساخت دنباله فیلم امیدوار است.
17 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (4)