🙂شبی دزدی به مخفی اوروچیمارو در دهکده ی آبشار، یک طومار مهم یعنی بدم هاشیراما سنجو رو میدوزده 😬
صبح روز بعد 🌄 ساسکه داره تمرین میکنه
صبح، ظهر، شب، تمرین، تمرین، تا اوروچیمارو
میره پیشش تا کار های آزمایش گاه 💉⚗️🔬
🙂رو بهش یاد بده که میبینه😬
بدم هاشیراما دزدیده شده و نیست 😖
اولش فکر کرد کابوتو برده ولی.....
*بعد*از کابوتو پرسید 🐍کابوتو تو بدن هاشیراما رو بردی تا تحقیق کنی؟
🧓نه ارباب مگه چیزی شده؟
🐍نه فقط بدن هاشیراما در آزمایشگاه نبود 🧓حتما دزدیده شده.
🐍کابوتو برو سریع ساسکه رو بیار 🚬😐
🧓راستی ارباب امروز دیدم یکی از نمونه هایی که روی آن مهر گذاشته بودین هم دزدیده شده 😒. و یک دونه که روی آن مهر نگذاشته بودین! و توبیراما.
🐍چییی!! این خیلییی بده! کابوتو سریع ساسکه رو بیار
خوب بود
مممنون
خب اصل داستان قشنگه .
ولی بهتره به سبک کتاب داستان ها ننویسی درضمن برای ردیابی دزد ها هم باید از تکنیک ها ردیاب استفاده کنی به عبارتی برای شروع باید از آزمایشگاه اوروچیمارو شروع بشه تا سرنخ پیدا بشه درواقع این بخش از داستان داره یک داستان کاراگاهی میشه پس باید مثل رامپو سان فکر کنی .
هیچ میدونستی مار ها هم به خوبی سگ ها ردیابی میکنند؟ ساسکه هم از مار ها استفاده میکنه .
خیلی ببخشید زیادی حرف زدم امیدوارم ناراحت نشی . اصل داستان قشنگ هست . با داستان خودت زندگی کن حسش کن رو داستان تاثیر میزاره
آره درسته
ممنون
ولی این پارتو 100 صفحه نوشتن و دیگه اخرشم برا همین حوصله ندارم
ولی درسته.
اولش داستان جون نداره ولی بعد دد
الان ساسکه بسیار رر سوال داره که چرا؟
حالا وایسا
ایم برا طولانی کردن داستانه
ولی بعدا
اسپول کنم؟
سرنخ نداره
ولی یه چیزی هست
بزار اسپویل نکنم
1.نه لازم نیست اسپویل کنی
2.خوشحالم از اینکه آدم منطقی ای هستی . اگر احساسی میبودی با کامنت قبلی باید دخلم را می آوردی ولی خب به نظرم اومد که میبایست تمام نکاتی را که میدونستم بهت میگفتم .
3.همونطور که قبلا گفتم سرفرصت تو دفترچه یاداشت گوشیت تایپ کن به نظرم راحتر میشی
نه بابا من هم توی دفترچه ی گوشی مینویسم و هم تویدفتر