از زبان مرینت : بیدار شدم یہ نگاہ بہ ساعت گوشیم کردم دیدم ساعت 8:30 ھست بلند گفتم مدرسممم دیرررررررررررر شددددددددددددددد کہ یہو تیکی گفت براچی داد میزنی😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠گفتم مدرسممممم این جت آمادہ شدم یہ کروسان برداشتم رفتم سمت مدرسہ وارد کلاس شدم پام بہ اون پام گیر کرد با کلہ رفتم تو زمین کہ ھمہ ی بچہ ھا بہ غیر از آدرین زدن زیر خندہ آدرین امد کمکم کرد بلند شم گفت حالت خوبہ گفتم آرہ آرہ آرہ خوبم کہ یہو خانم بوستیہ گفت مرینت ما خیلی وقتی درس رو شروع کردیم و کہ کلویی پرید وسط حرف خانم بوستیہ و گفت و مثل ھمیشہ مرینت دوپن چنگ دیر میکنہ و میزنہ زیر خندہ کہ مرینت میگہ ولی من مثل کلویی بورژوا بی ادب نیستم کہ بپرم وسط حرف معلمم کلویی کہ از عصبانیت قرمز شدہ بود بود گفت مسخرس واقعا مسخرس خیلی مسخرس آدرین گفت دمت گرم و یہ چشمک زد بہم لایلا کہ داشت از حسودی م*ی*م*ر*د گفت اییییییییییییی کہ یہو ھمہ ی بچہ ھا از جملہ من و ادرین برگشتیم سمتش رز گفت چی شدہ لایلا گفت چشم درد گرفت نمیتونم میز عقب بشینم درست نمیبینم خانم بوستیہ گفت خب لایلا تو میتونی پیش آدرین بشینی نینو تو ھم برو پیش آلیا مرینت تو ھم برو میز اخر مرینت گفت چیییی اما خانم و قیافش این بود😟خانم نوشتم گفت مرینت متاسفم ولی باید بری مرینت : چشم😞😢 کہ یہو آدرین گفت
عالییییی بود پارت بعدی رو بزار❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
باشہ