
خب این پارت یکمی کوتاهه و خب اتفاق خاصی نمیوفته:) پارت بعد یکم عجیب تر و بله... امیدوارم که لذت ببرید^-^
میا: روی تخت یکی از دخترا نشستم و به صورت خوشحال و شادشون خیره شدم. خب این وضعیت خوبی نیست و به کلی استرس گرفتم. یکی از دخترا با لبخندی گفت: - بزار اول خودمون رو معرفی کنیم! دستش رو گذاشت رو قلبش و گفت: - اسم من اوروروکا است. دستی به طرف دختری که موهای صورتی داشت و دوتا شاخ داشت و گفت: - ایشونم مینا هستش. دستش رو به طرف کس دیگه ای فرد گفت: -اینم موموئه. به طرف دوتا دیگه دست کشید و گفت: - اونا هم جیرو و ایشو هستن. لبخندی زدم و گفتم: - از دیدنتون خوشحالم. منم میا هستم. هاماتو میا. اوروروکا سری تکون داد و گفت: - تعریفت رو از دکو-کون شنیدم. تک خنده ای کردم و گفتم: - فقط برای۵ دقیقه بود اونم نجاتم داد. سرم رو پایین انداختم و ادامه دادم: -اونم برای دوبار. سرم رو بالا آوردم و بهشون نگاه کردم. مینا نگاهی به ظاهرم کرد و گفت: - خب دخترا! وقتشه که کارمون رو شروع کنیم. همه سری تکون دادن و منم با تعجب بهشون خیره شدم. چه کاری؟ مگه قراره چیکار کنند؟ مومو دستم رو گرفت و منو به طرف حموم اتاق برد. مومو: اولین مرحله، دوش گرفتن! زود باش وقت نداریم. با تعجب سری تکون دادم و وارد حموم شدم. آروم پانسمان زخم بازوم رو باز کردم. هنوز هم می سوخت و اذیتم میکرد. سری تکون دادم و دوش آب رو باز کردم.
خون زخمم رو تمیز کردم و با پانسمان تمیز، بستمش. از حموم بیرون اومدم ولی کسی رو ندیدم. بجاش روی تخت یونیفرم مدرسه بود با جوراب بلند و کفش. لبخندی زدم و به طرف میز آرایشی رفتم. ظاهرا شانه تازه ای هم گذاشته بودند برام. موهامو باهاش شونه کردم. سپس لباس رو برداشتم و نگاهی بهش انداختم، از هیچی که خیلی بهتره. بعدا باید یجوری ازشون تشکر کنم. چوب لباسی رو از لباس جدا کردم و پوشیدمشون. نگاهی به خودم انداختم خب بدک نبود از نظر من. جوراب و کفشا رو هم پوشیدم. دوباره نگاهی به خودم انداختم. هنوز دور چشمام پف کرده بود ولی کمتر شده بود. موهامو همینجوری که خیس بود رو بستم. تا خواستم از اتاق بیرون بیام، چشمم به یه کیف افتاد که تازه و نو بود و داخلش هم کتاب های تازه و دست نخورده ای وجود داشت. اینبار باید واقعا ازشون تشکر کنم. کیفو برداشتم و از اتاق خارج شدم. کسی دور اتاق نبود، شونه ای بالا انداختم و سعی کردم از این راهرو های عجیب و غریب بیرون بیام و برم به کلاس.
بعد از کمی گشتن، بلاخره از اون اتاق ها بیرون اومده ام و وارد خود مدرسه شدم. به قول دانی هولی جولوپا! اینجا دیگه کجاست؟ همینجوری که قدم برمیداشتم، به اطراف نگاه میکردم. نسبت به مدرسه خودم، خیلی بزرگتر بود. به تابلو های بالا کلاس ها نگاهی میانداختم که چشمم به تابلویی افتاد. کلاس A-1! همون کلاسی بود که روی کتاب ها بود. نفس عمیقی کشیدم و به طرف در رفتم. همین که دستم روی دستگیره گذاشتم، ترس عجیبی وارد بدنم شد. نفس عمیقی کشیدم و زیر لب گفتم:《چیزی نیست! آروم باش چیزی نیست》 دستگیره رو پایین کشیدم و درو به آرامی باز کردم. یا خدا! اینجا چقدر دانش آموز! همین که درو باز کردم همه بهم خیره شدند که این باعث شد دوباره ترس به جونم بیفته. اوروروکا: میا چان! بلاخره اومدی!؟ سری تکون دادم تا از تعجب بیرون بیام و بجای اون لبخندی زدم. یه پسر با موهای قرمز رنگی که قیافه بامزه و خشنی داشت گفت: - خوش اومدی ! میا: ا...اریگاتو.
سرم رو به طرف مینا چرخوندم که دست برام تکون میداد. با قدم های لرزان که تلاش میکردم پنهونش کنم، به طرف مینا سان حرکت کردم. دستی رو روی صندلی کنارش گذاشت و گفت: - اینم یه جای خالی ! زیر لب ممنونی گفتم و کنارش نشستم. هر لحظه احساس میکردم که ضربان قلبم داره میره بالا و بالاتر. نگاهی به پشت سرم انداختم، یه پسری با موهای کرمی رنگ که با اخم چشماش رو بسته بود و به صندلی لم داده بود. همینجوری بهش خیره موندم که گفت: - چرا مثل بز زل زدی به من؟ یا! این چجوری فهمید؟؟ با دستپاچگی گفتم: -گ..گومن.
به سرعت برگشتم و خجالت زده به میز خیره شدم. دستی روی شونهام حس کردم سپس صدای مینا سام رو شنیدم که میگفت: -حالت خوبه میا چان؟ سری تکون دادم و گفتم: - اره اره خوبم فقط یکم... گرمه. بعد الکی خندیدم و عرق پیشونیام رو پاک کردم. مینا برگشت و به پشت سرش نگاه کرد سپس گفت: - باکوگو-کون! دیدی بدبخت رو چجوری ترسوندی؟ سرم رو به طرف مینا چرخوندم، اونم برگشت و گفت: - ایشون کاتسوکی باکوگوئه. اون پسره که فهمیدم اسمش باکاگوئه، چشماش رو باز کرد و با عصبانیت گفت: - مثلا من زبون ندارم که حرف بزنم باکا؟ این که از راف هم بدتره! پسره بی اعصاب. تا خواستم اعتراضی کنم که صدای درومد...
ببخشید دیر دادم😐😅 راستش تنبلی بام اجازه نداد به علاوه داشتم فیلم میساختپم، خلاصه ببخشید=~= امیدوارم دوستش داشته باشید با اینکه میدونم کوتاه و اتفاق خاصی نیوفتاد:') بابایی#-#
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
لئو کجاست 🥲🥲
فعلا نی༎ຶ‿༎ຶ
فعلا اینو ول کن برو سراغ اون یکی داستانه
عالییی بود💙✨🥂😍😍😍💙🥂✨
اجی کی پارت بعد که درمورد لئو جونمه میاد ؟😍
هنوز تو بررسیه؛-؛
هورااااااا پس به زودی منتشر میشههههههههه
آبجی منتشر شد*-*
اجی جون چرا جواب کامنت منو نمیدی چن وقته :( ازم ناراحتی ؟:(
نه عزیزم بعضی اوقات یا کار دارم یا کلا دیر میام برای همین ببخشید اگه جواب ندادم:(
اوکی اشکال نداره :)))
عالییییییی
اوووو مایییییی شلوپاااااااااااااااااا
وایییی خیلیییی عالییییی بودددددددددددددددددددددددددددددد
پارت بعدی رو بده پیلیزززززززز ا بگ یو پیلیرززززز
و پیلیزززز پیلیززززززز پارت بعد درمورد لئو جونم باشه و میشه امشب بدی پارت بعدووووو اجییییی جونننن
😍😍😍😍
ممنون گلممممم🥺💙
قربونت عزیزم:)))
چشم امشب پارت میدم و اونجا معلوم میشه که چه اتفاقی میوفته>:>
پارت بعدی بعدی دربازه لیدر آبیمونه؛-؛💙
بازم ممنون گلم^-^
تنکیووووووووووووووووووووووو 😍 میهش پارت بعدی بعدیو فردا شب بدی ؟ اصلا میشه هر شب ی پارت بعدی ؟😍