10 اسلاید صحیح/غلط توسط: BMA انتشار: 3 سال پیش 245 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
حرفی ندارم 😐 💔
آدرین: ببین دختر جون اینکه روت دست بلند نمیکنم به خاطر اینه که غریبه هستی و تو داری ازش سواستفاده میکنی همین امشب من با خانوادم میام خونت و همه چی حل میشه شنفتی؟؟؟.............مرینت: نه تو نمیتونی اینکارو کنی اگه هم کنی جواب من همیشه نه هست..............آدرین: خواهیم دید...زود برو سوار ماشین شو باید واسه امشب آماده بشی امشب دیگه حله..............مرینت: تو خواب ببینی................= سریع از روی زمین کتم رو برداشتم و پوشیدم کیفم هم تو جا کفشی آویزون بود سریع کفشامو پوشیدم و از اون خونه نکبت اومدم بیرون رفتم سمت آسانسور این پسره بیشعور هم که دنبالم میومد رسید کنارم و ایستاد با هم منتظر آسانسور بودیم آخر من خسته شدم هم نمیخواستم باهاش سوار آسانسور بشم هم از بس سر پا موندم خسته شدم تصمیم گرفتم از پله ها برم همین که به پله ها نگاه میکردم این ایکبیری شروع
کرد به حرف زدن...................
آدرین: حتی فکرشم مسخرست.............مرینت: تو از کجا میدونی من به چی فکر میکنم؟؟؟ از مغز من برو بیرون.............آدرین: الان ما تو طبقه هفتم هستیم اگه از پله ها بری پاهات میپوکن.............مرینت: خواهیم دید.............= این پسره راست میگه اگه از پله ها برم مردم میرسه پایین طبقه هفتم اوففففف خیلی زیاده ولی من خودمو نباید ضایع کنم باید فکشو بیارم پایین پس میرم سریع به سمت پله ها رفتم و شروع کردم به پایین رفتن...............الان هه هه هه میرسم هه دیگه تمومه هه هه هه اینجا طبقه چنده صبر کن هنوز این همه راه طبقه سومه؟؟؟............عه آسانسور داره میاد این طبقه وایسا جون مادرت وایسا ایول وایساد با اشتیاق جلو در آسانسور بودم همین که درش باز شد خنده منم محو شد......این پسره باز جلو من سبز شد تنهایی داخل آسانسور بود و داشت با یه خنده مسخره بهم نگاه میکرد.................آدرین: چیشد؟؟؟ جا زدی؟؟؟...............مرینت: چی نه کی گفته من جا زدم؟؟؟ نخیرم من تازه گرم شدم............آدرین: باشه پس فکر کنم بقیه طبقه هارو بتونی پیاده بیای بای بای.................= میخواست دکمه آسانسور رو بزنه که مانع شدم................مرینت: ببینم تو از جون من چی میخوای؟؟؟ ها؟؟؟..............آدرین: من فقط میخوام ننم رو خوشحال کنم راستش شما دوتا خیلی به هم میاین................مرینت: برو خودتو مسخره کن.................
آدرین: خب الان از پله ها میای یا از آسانسور؟؟؟...............مرینت: به تو هیچ ربطی ندارند چون اعصابم رو خورد کردی از آسانسور میام..............آدرین: بگو جون من..............مرینت: حرف نباشه................رفتم داخل آسانسور و دکمه پارکینگ رو زدم در بسته شد و صدای موزیک آروم بخش شد منم همش هواسم به شماره طبقه ها بود ولی سنگینی نگاه رو رو خودم حس میکردم آخر یه اتفاق افتاد آسانسور بین طبقه اول و دوم گیر کرد و چراغ ها خاموش شد فکر کنم برقا رفت فقط هینو کم داشتم تنهایی تو آسانسور با این پسره😱..............مرینت: چه اتفاقی افتاده؟؟؟............آدرین: فکر کنم برقا رفت باید صبر کنیم برق رو دوباره وصل کنن..............مرینت: همش تقصیر توعه پسره بیشعور 🤬 تو منو از پاریس آوردی تو این خراب شده بدون اجازه خودم بهم دست زدی مجبورم کردی بزنمت الان هم تو آسانسور با تو گیر افتادم وای خدا من چه کار اشتباهی کردم که باید اینطوری تقاس پس بدم...............اینم که همش نیشش بازه و داره به ریش نداشته من میخنده...............
آدرین: تموم شد؟؟؟............مرینت: آره............ آدرین: منظورت از دست زدن همونیه که دیشب گذاشتمت رو شونم آوردمت؟؟؟.............مرینت: نه خودت میدونی دارم درباره چی حرف میزنم تو چطور جرعت کردی لباس منو عوض کنی؟؟؟ هان؟؟؟...............آدرین: ببخشید؟؟؟.............مرینت: آره خیلی هم ببخشید جنابعالی لباس منو عوض میکنی بعد ادعا میکنی هیچ کاری نکردی؟؟؟..............آدرین: یه لحظه ترمز.............= ولی من گوش نمیدادم و هی داشتم غر میزدم آخر خودش خسته شد و منو محکم کوبید به دیوار و دستش رو گذاشت رو دهنم...............آدرین: ای بابا خسته شدم چقدر حرف میزنی چونت درد گرفت باید بهت بگم انگار چیزی از دیشب یادت نمیاد پس همه چی رو بهت میگم دیروز حالت بد بود یخ کرده بودی منم آوردمت اینجا و یه عالمه پتو پیچیدم دورت آخر خودت بعد یکم گرم شدن با حالت عجیبی بلند شدی و لباست رو تو اتاق عوض کردی من فقط چند بار اومدم تبت رو گرفتم همین................= حرفایی که گفت منو به فکر فرو برد سریع سعی کردم همه چی رو یادم بیارم ولی ضعیف بود به زور تونستم یادم بیارم آره راست میگفت بیچاره هیچ کاری نکرده منم نزاشتم فحشی نمونه که بهش نگم تفلک دستش رو از رو لبم برداشت و خودش رفت عقب و به یه گوشه تکیه داد..................
آدرین: میدونی من قبلاً اینطوری نبودم من یه پسر آروم با حس شوخ طبعی قوی بودم با اون...............مرینت: کی؟؟؟.............آدرین: یه دختری بود از خواهر بهم نزدیکتر بود راستش دختر عمه ام بود همیشه تو بچه گی پدرومادرامون رو سربه سر میزاشتیم ولی اون روز................مرینت: چه اتفاقی افتاد؟؟؟..............آدرین: اون به خاطر من زندگیش رو از دست داد................مرینت: من خیلی معذرت میخوام...............آدرین: تقصیر تو نیست مقصر همه قضیه منم از اون موقع من افسرده شده بودم خشن و نفرت انگیز................مرینت: اینطور نیست.............آدرین: چرا هست حتی تو هم از من متنفری.............مرینت: من متنفر نیستم فقط عصبانی هستم بین این دو تا یه دنیا فاصله هست...............= همون موقع برقا اومد و آسانسور شروع به حرکت کرد راستش دلم برای این پسره آدرین خیلی سوخت بیچاره باورم نمیشه ما خیلی شبیه هم هستیم باید کاری کنم دوباره آدم قبلی بشه و گذشته اش رو فراموش کنه ولی چطوری؟؟؟...........همینطوری فکر میکردم که در آسانسور باز شد و ما با هم رفتیم سمت ماشینش سوار ماشین که شدیم و شروع کردیم به حرکت...............
زیر چشمی همش بهش نگاه میکردم تا حالا از این زاویه ندیده بودمش در هر حالت جذابه عه من دارم چی میگم دختر به خودت بیا زشته بیرون خیلی دیدنیه به ساعت گوشیم نگاه کردم ساعت نزدیک یازده بود همینطوری که به بیرون نگاه میکردم تلفن آدرین زنگ خورد به شماره نگاه کردم نوشته بود مامان به شماره نگاه کرد و دوباره گوشی رو گذاشت زیر نمایش دهنده سرعت پشت فرمون .............مرینت: چرا برنمیداری؟؟؟.............آدرین: بردارم چی بگم؟؟؟ میخواد غر بزنه و سوال پیچم کنه.................مرینت: به هر حال مادرته باید برداری وگرنه ناراحت میشه...............آدرین: حوصله ندارم................مرینت: اون گوشیو بده به من.............آدرین: چی؟؟؟.............مرینت: میگم اونو بده به من خودم حرف میزنم................آدرین: باید توضیح بدی کی هستی بهتره جواب ندی..............مرینت: خودم میدونم چیکار کنم اونو بده بیاد..............= گوشی رو ازش گرفتم و یه نفس عمیق کشیدم و برداشتم................
امیلی: الو پسرم کجایی؟؟؟ دیشب کجا خوابیدی؟؟؟ سردت شد؟؟؟ سرما خوردی؟؟؟مامان فدات بشه قربونت برم کجایی؟؟؟.............مرینت: عه سلام..............امیلی: تو کی هستی؟؟؟ گوشی پسرم دست تو چیکار میکنه خانوم؟؟؟ حرف بزن آدرین کجاست؟؟؟.............مرینت: آدرین همینجاست داره رانندگی میکنه نتونست جواب بده نگران نباشید وقتی زد کنار میگم زنگ بزنه............... امیلی: تو کی هستی؟؟؟.............مرینت: یه دوست معمولی................امیلی: دوست معمولی یا دوست دختر؟؟؟..............مرینت: نه من فقط یه دوست ساده هستم همین.............امیلی: به آدرین بگو بزنه کنار و گوشیو بگیره.............مرینت: اما...........امیلی: میگم بگو....................آدرین: چی میگه؟؟؟............مرینت: میگه بزن کنار باهاش حرف بزن..............آدرین: مامان الان نمیتونم بزنم کنار وقتی اومدم خونه همه چی رو میگم...............= صدای غر غر های مادرش رو میشنیدم اونم سریع گوشیو قطع کرد....................
آدرین: دیدی تو چه دردسری انداختیم؟؟؟ الان من بهش چی بگم؟؟؟ کلی سوال میپرسه اون دختره کیه؟؟؟ قضیه چیه؟؟؟..............مرینت: من قبول میکنم...............آدرین: چی؟؟؟...............مرینت: قرار دیروز رو من قبول میکنم..................آدرین: مطمئنی؟؟؟.............مرینت: بله فقط برای یه ماه................آدرین: خیله خب باشه پس امشب حله؟؟؟.............مرینت: امشب نمیشه باید منم به مادرم بگم..................آدرین: فردا شب چطوره؟؟؟..............مرینت: خوبه.................آدرین: رسیدیم پاریس آدرس خونتون رو بگو ببرم..............مرینت: خودم با تاکسی میتونم برم.............آدرین: نمیشه خودم میبرم..............مرینت: پس این خیابون رو مستقیم برو..............آدرین: چشم...............= بگی نگی داره ازش خوشم میاد پسر خوبیه از رو خشن و سرسخت مثل سنگ ولی از درون مهربون بامزه مثل یه بچه.................منو رسوند دم در خونه همه زنا که جلو در نشسته بودن با تعجب به ماشین نگاه میکردن چون منطقه ما منطقه فقیر نشین بود تا حالا همچین ماشینی رو اینجا ندیده بودن فقط مشکل اینجا بود چطور باید پیاده میشدم همه منو میشناختن باید تو ماشین میموندم چون شیشه ها دودی بود دیده نمیشدم به این آدرین هم گفتم بزار دو کوچه بالا تر پیاده بشم ولی نزاشت.........رسیدیم جلو در خونمون...............
آدرین: چیشده؟؟؟.............مرینت: بهت گفتم بزار دو کوچه بالا تر پیاده بشم..............آدرین: اینم عوض تشکر کردنته؟؟؟ خوبه نزاشتم راه بری............مرینت: الان من جلو در و همسایه چطور پیاده بشم؟؟؟...........آدرین: خب اشکالی نداره دیر یا زود همه میفهمن..............مرینت: برای تو اشکالی نداره من اینجا آبرو دارم نمیدونی این زنا همه چی رو حرف میکنن و هی و هی به هم میگن.............آدرین: 🥱...........مرینت: میخوای لحاف تشک بدم؟؟؟.............آدرین: اگه بری من میتونم برم بخوابم چون دیشب از تو پرستاری میکردم.............مرینت: باشه من رفتم..............= همین که از ماشین پیاده شدم یه گله زن داشتن به من نگاه میکردن میخواستم سریع برم داخل که با صدای بوق آدرین برگشتم................مرینت: بله.............آدرین: بدون خداحافظی میری؟؟؟..............مرینت: باشه خداحافظ آدرین............آدرین: الان خوب شد خدافظ پرنسس...........= بعدش رفت راستش از لحجه پرنسس گفتنش خوشم اومد و نیشم باز شد همون موقع خاله فاطیما( همسایمون)(£ راستی ما هم یه همسایه داریم اسمش خاله فاطیما است همیشه یه جوقا زن جلو در خونشون میشینه چون ما شبا بعضی وقتها میآییم خونه باغ بهشون میگیم نگهبان باشن اونا هم تا ساعت سه شب نگهبانن😂)خاله فاطیما: دخترم این ماشین کی بود؟؟؟..........مرینت: هیچ کس خاله فاطیما هیچکس...............= . سریع رفتم داخل خونه...............
در ادامه.............اون ماشین کی بود؟؟؟.............نگا تو چه دردسری انداختیم.............اونو بسپار به من..............باورم نمیشه رویام به واقعیت پیوست..............خب لایک و کامنت و فالو فراموش نشه برو بعدی چالش داریم 🙃 راستی اگه شرکت نکنی از پارت بعد خبری نیستا🙂
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
پارت بعدییییییییییی
تهران.تهران
حتما
چه عالی😍
ممنون
لطفا پارت بعد بزار
حتما
پیلیز افتر پارت😍
حتما💖
مرسی
عالی بود عزیزم
تهران،تهران
مرسی💖
من یه بار تهران اومدم شهر زیبایی هست😍
خواهش😊
آها مرسی عزیزم😇💘
عالی بود پارت بعدی خودم منتشرش کردم
مرسی😍