
.............
از زبان رز:قرار بود از تیران بریم کره الان یک سال میشه که داخل اون تصادف کوفتی پدر مادر هامون رو از دست دادیم🥺هعییی ولی هممون قوی هستیم و اون اتفاقات رو فراموش کردیم مین سو بعد از اون تصادف از سرعت زیاد ماشین می ترسه نیم ساعت دیگه میرسیم فرودگاه کره سایکا :بچه ها میگم اگه ر.ی.دیم تو زبان کره ای چی جیهون:ببند بابا مثل اینکه به زبان کره ای مسلطیم سایکا:رع ولی اگ استرس گرفتیم چی لونا:میزنیم سر مترجم😂😂 بقیه:😂😂😂 ماهی :خب رسیدممممم هستی :ای وویی یورا :چیه هستی :,هیچ اومدیم کره جیهون:نمی دونستیم تا تو بگی😂😂
خانم مین :سلام بچه ها دخترا:سلام خاله خانم مین :بیاین بریم خونه ی من دخترا:بریم (خانم مین همون دوست پدر مادرشونه دورگه ایرانی کره ای می نویسمش خ\م) خ\م :فقط یک چیزی بچه خواهرم همراه با دوستاش اومدن بوسان بخاطر کاراشون و پسر هستن دخترا:آها باشه خ\م:ماشالا بااینکه پدر بزرگ مادر بزرگ هاتون کره تی بودن ولی خیلی شبیه کره ای ها هستید دخترا:مرسی 😊 {رسیدین خونه} از زبون بکی . داشتم آب میوه میخوردم که دیدم خاله ی لی چندتا دختر رو اورده به استایلشون می خورد مارو بشناسن منم آبمیوه پرید تو گلوم
لی :وا بکی چته تو بکهیون :اون دخترا رو ببین سهون:هیونگ نپوکی همه رو با هم میخوای😬بکهیون:خ.فه شوو خ\م :پسرا میشه بیاین پسرا :باشه خاله خ\م :خب پسرا دخترا پسرا کای :خاله جون لازم نیست معرفی کنی اونا حتمی مارو میشناسن😌 ماهی :چه از خود راضی دو یونگ:بسه معلومه که میشناسیم 😃 کای :دیدی گفتم لوهان :معلومهههه خ\م:باشه پس من میرم غذا درست کنم شما هم اینجا باهم بیشتر آشنا بشید آنا:اونی دویونگ میشه من ادامه ی حرفت رو بزنم دو یونگ :اوک آنا :شمت یه مشت آدم مغز خ.ر خورده هستید معلومه که میشناسیم 😃تاعو :نه بابا لونا :جون زن بابا (و دعوااا ادامه دارد تا اینکه سهون آب میریزه به لونا و یورا هم برای دفاع از اونیش یک لقد نصیب کمر سهون می کند😂)
خ\م:بچه ها بیاین شام آمادست بچه ها :اومدیم خ\م:خب باهم آشنا شدین دی او :بسیاااااااااررر شیومین:مخصوصا سهون 😂😂😂 سهون:ببند نیشت رو خ\م:خب خوبه انگار باهم کنار اومدین رز:معلومه لی :شکی درش نیست {بعد شام} سایکا:عرررررر شارژ گوشیم تموم شد چانیول:مگه خ.ری می گی عرر 😂🤔 سایکا:خر که شمایی ما ادای خ.رو در میاریم شما احساس تنهایی نکنی 😂😂😂 (کریس میاد رد بشه که یورا بش نگا میکنه ) کریس :ها میخوای با پا بزنی تو کمر منم یورا:نه تو یکی دیگه خیلی درازی نمی تونم لقد برنم 😊 کریس :خیلی مسخره ای 🙄 بکهیون :کریس برای اولین و آخرین بار داخل عمرم با این دخترا موافقم😂😂
خ\م: بچه ها چونکه اینحا سه خوابس دخترا تو یه اتاق پسرا هم تو یه اتاق دیگه من و همسرم هم تو اون یکی اتاق تاعو:باشه خاله {داخل اتاق } لونا :فردا باید دنبال کار بگردیم رز:رع آنا: من یه آگهی از اینترنت گرفتم برا بعد از ظهره یه نفر نمی خواد چنتا دختر می خواد بقیه:باشه پس فردا می ریم ماهی :حالا دیگه بکپین تا فردا [فردا صبح] دخترا :صبح بخیر خالهه صبح بخیر عمو😊💛 (عمو همون شوهر خاله مین) عمو:صبح بخیر خ\م:صبح بخیر بشینین تا صبحانه بیارم پسرا:ببخشید پس ما بوقیم بهمون صبح بخیر نمی گین لونا:خواهش میکنم شما بوق نیستین شیپورین 😂😂 سهون :میشه یه بار اخلاق خوب نشون بدین یورا:اخلاق خوب میخوای. سهون :آره یورا:بایا کن😂😂😂
خب این پارت تموم شد برو نتیجه یه چی بگم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عاجی من هنوز اسمتو نمیدونم😂😂😂😂
راستی پارت بعدی رو سریع میزاری مگرنه میکشتم🤗🗡😂😂😂😂
اسمم عسله بیوگرافیم رو بخونی متوجه میشی😁😍باش تا نهم باید نتم رو نگه دارم😬 وگرنه دیگه خبری از نت نی
عالی بود💫🍭
خبر کریس واقعی بود؟💔💔
میشییی😍
آره انگار واسش تست ساختم منتشر شد ببین دلیلش هم گذاشتم
چرا پروفت اینجوریه😭
من بخاطر خبری که از کریس شنیدم حالم کلا بد شد🙂💔 در موردش تست گذاشتم کل اکسوالیا ها باید مانع آسیب دیدن کریس بشن
سلام واقعا عالی منتظر پارت بعدی هستم🥰
ممنون☺️
عالی عالی عالی 👍🏻🙂♥️
مرسی😊
آجی عالی بود بی صبرانه منتظر پارت بعدیم😃😻💖🍭
میسی❤️🍡