به نام خدا ، سلام، اینم از پارت ۴، قراره واسه هر پارت یه اسم انتخاب کنم . امیدوارم دوسش داشته باشید ، خوب، بریم ببینم قضیه از چه قراره .
داستان از زبان بنده : اکسولاتل انگشتش رویه خال دیپر بود . دیپر چشماش به آرومی بسته میشن . خالش درخشش رو از دست میده و همه چیز به حالت عادی بر میگرده. داستان از زبان دیپر : چشمام رو باز کردم و میبل رو بی هوش کنار خودم دیدم . حالش خوب بود ولی بی هوش شده بود .لبخندی میزنم . میشنم و اکسولاتل رو میبینم که لبخندی بر لب داشت. با اینکه همیشه لبخند میزنه ولی این یکی فرق داشت . تازه فهمیدم چه اتفاقی افتاده . دیپر : ممنونم . دستم رو مشت میکنم و میارم جلو . دیپر : بزن قدش. اکسولاتل : این یعنی دوستیم ؟ دیپر : شاید . اکسولاتل میزنه قدش و میگه: باشه ولی اگه ترو نابود کردم و به جهان حکومت کردم تقصیر خودت بود که بهم اعتماد کردی . می خندم . اینها چیزهایی بودن که راجب اکسولاتل فکر میکردم . لبخندم محو میشه و به میبل نگاه میکنم . دیپر : آاا...میگم... اکسولاتل: این کار رو کردم. روبه اکسولاتل میگم: یعنی الان میبل چیزی یادش نمیاد ؟ اکسولاتل: پاک کردن حافظه در صورتی که طرف مقابل قبول نکنه توسط یه موجود قدرتمند مثل من جرم به حساب میاد ، به خاطر همین اون خاطره رو تویه ذهنش دستکاری کردم . دیپر: یعنی پاکش کردی دیگه ؟ اکسولاتل: نه ، ذهن چیزی رو پاک نمیکنه ، فقط نادیده میگیره .
12 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عالی جالب بود من دینا های موازی رو میدوست😃😁
ای خدااا 😂😂😂😂بیل سرپرست اسلایدرین😂😂😂😂
عالی بید😃
پارت بعد😃
پارت ۵ تو بررسیه
عالی بود آجی 👏😚
من که همش خندیدم 😂 فقط یه چیزی... تد دیپر کاوایی بود؟ درست گفتم؟ کاوایی؟
ممنون آجی 💗
آره
عالیییییییییییییییی بودددددددددددد لطفاااااااااا پارت بعدی سریع تر بزاررررررررر🤩
عالی بود پارت بعدم زودی بنویس