اومدم با اولین قسمت لایک و کامنت یادتون نره
لطفا پارت معرفی رو بخونین
از زبان مانلی= مثل همیشه صبح از خواب پاشدم دیدم مامان بابام رفتن و برای من صبحانه گذاشتن صبحانه را خوردم و به سمت دانشگاه اکسفورد حرکت کردم (گفتم خیلی باهوشه ) تو راه دوستامو دیدم و باهم حرف زدیم خیلی دلم براشون تنگ شده بود
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی بود
مرسی
ج.چ: ما که نمیدانیم
عااالی ولی خیلییی کم بود
ممنون پارت های بعد رو هم بخون
حتما