خب من اومدم با نسخه اصلاح شده و سانسور شده امیدوارم اینبار تستچی بزارتش .. چیزه ردش کنه 😂😁 در نسخه اصلاح شده داستان مثل بار قبل زیاد نا پخته نیس حالا برین ادامه 😂من تا پارت ششم نوشتم میذارم حال نمایید 😂
مثل همیششه صبح شد 😃 ماه رفت و خورشید طلوع کرد اوزوماکی ناروتو از خواب بیدار شد مثل همیشه تنبل ، پاشد دست صورتش رو شست و تو اینه به خودش نگاه کرد کسی که مرز های کیوتی رو جابه جا کرده (ادمین درحال غش 😍) رفت از ایچیراگو رامن بگیره که ....ایروکا سنسه رودید، + اوهایو ایروکا سنسه - اوهایو ناروتو بعد صحبت های مربوطه ناروتو بعد از خوردن ۱۰ کاسه رامنسیر شد 😑😐 و الفرارررررر ایروکا وایستا ناروتووووو 😢 دنگتو باید خودت بدییی ایروکا در ظاهر عصبانی بود ولی ....در دورنش ایروکا خوشحال بود... لبخند زد ..... چون...... (اگه توچه کنین میفهمین بعضی از کلمه حذف و اضافه شده ولی داستان زیاد عوض نشده )
دختر خوشگل با چیز های گنده و زیبا کنارش نشست 😁 (چیه نکنه فک کردین بخاطر روحیه و امید و بزرگی خرد مندی ناروتو جلو احمقایی که اذیتشون میکنن خوشحال بود؟؟😂) ناروتو داشت فرار میکرد و ظهر شده بود و وقت تمرین بود فردا باید میرفتن سنسه جدیدشون رو ببینن 😎😁 فردا صبح شد ( مث این فیلما 😂) کاکاشی مثل همیشه دیر کرده بود ناروتو =اون دیر کرده و میره که شیطنت رو شروع کنه از لای در بیرون رو نگاه میکنه و ن میره رو سه پایه و تخته پا کن رو میزاره لاش میاد پایین و یه لبخند جیگر میزنه ازون م ساسکه کشاش) و میگه = این مجازات دیر اومدن سنسه مونه 😊 ساسکه یذره سرخ شد و مدتی بعد یه لبخند محو زد و زود ناپدید شد در همون لحظه به فکر فرو رفت .. فلش بک گذشته = نگاش کنید اون یه اوچیهاست..... اونا میخاستن به دهکدمون خیانت کنن ..... برادرش کل خاندانشو کشت ....... و پدر مادرشو ...... اونم یه اوچها نجسه ...... ساسکه تنها بود ..... حس انتقام تو وجودش رخنه میکرد همراه با ترس و تمسخر .....هزار تا احساس کنار هم ....
میکرد اون و خودش حس مشترکی دارن و مثل همن و دلش نیخاست کمکش کنه ولی ضعیف بود ..... و لبخندی تلخ زد ... حس کرد چند نفر دنبالش میکنن اونا قلدرا عوضی کلاس بودن که به استعداد و شارینگان ساسکه حسودی میکردن و سرش اوار شدن ۱ به ۴ .. ساسکه می زد میخورد مشت میزد مشت میخورد چشاش داشت سیاهی میرفت غول تشن اومد که یه مشت بزنه تو شکم ساسکه که یه نفر با صورت زخمی با سرعت زیاد اومد یه مشت زد تو صورت غول تشن و اونارو تو جیکی از ثانیه ناکار کرد و با لبخند (مشابه الان )و صورت زخمی پرسید ؟؟ دایجوبو ؟؟؟حالت خوبه ؟؟ ساسکه پقی زد زیر خنده چون کسی که حالش بدتر از خودشه ازش میپرسه دایجوبو ؟؟ البته بی ولی لبخند از صورتش محو شد واز اون پرسید = چرا بهم کمک کردی ؟ ساسکه ...داشت تو خاطراتش غرق .......... ساسسکههههه کجایی ؟؟؟ داریم با ت صحبت میکنیم باکا گومن ناروتو (😍) قیافه ساسکه اتوو چیزی شده ساسکه ؟؟ ساسکه که میخاست جواب بده یهو در باز شد یه جیگر وارد شد 😁
خب من تصمیم گرفتم رمان رو ادامه بدم جیگر ها پس حمایت فراموش نشود 😊
ناظر جیگر بخدا هیچی نداره بزارش 😁
.....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ناروتو رو دوست داری تنیشی چان 🤐🤐
سلام دختری؟
وا تنشی تب کردی بابا لامصب میدونی من چقد صبر کردم پارت بعدی بیاد بعد تو اومدی پاتر یکو دوباره گذاشتی؟ 😐💔
وا😐
تنشیچان تب داري..؟
حالت خوبه؟
چندبار میخای از اول بنویسی پارت جدیدو بذار😂😂😂😂🖐
نه میخام نسخه اصلاح شده رو بزادم قبلیارو پاک کنم 😁